مبانی عرفان عملی 1
بسم الله الرحمن الرحیم
* صوت این جلسه در پایان متن، قابل دسترسی است
ـ ویرایش اولیه ـ
هدف، حدّ مشترک عرفان در مکاتب مختلف است
در علوم اسلامی، در فضای احساس خداوند دو بحث داریم:
1. عرفان نظری؛
2. عرفان عملی.
اما بهطور کلی هرکجا عرفان پا گرفت، چه در اسلام چه در مسیحیت چه در آیین یهود چه در ادیان شرقی و هندی و چینی، یک حدّ مشترک بین همۀ آنها وجود داشت و آن حد مشترک، هدف بود. این هدف، عبارت است از رسیدن به باطنیترین و نهاییترین ساحت هستی.
به عبارت دیگر، هستی ظاهر و باطنی دارد. سطح و عمقی دارد. ابتدا و بدایت و نهایت و غایتی دارد. هدف عرفان در همۀ مذاهب و مکاتب، دستیابی به نهاییترین و حقیقیترین ساحت هستی است. تقریباً همۀ مکاتب یا اکثر آنها، اعم از الهی و غیر الهی، منتهی با تفاوتهایی، بحث عرفان را در محتوای خود دارند.
حال چرا نام آن هدف، نهاییترین و باطنیترین ساحت هستی است؟ چرا آن هدف را خداوند تعریف نکردیم؟ به دلیل اینکه بین همۀ ادیان الهی و غیر الهی مشترک بشود؛ یعنی چه؟ مثلاً در مکاتب هندی عرفان داریم، درحالیکه این مکاتب قائل به نفی شریعت و معاد و در بعضی حتی قائل به نفی خداوند هستند و خداوند را قبول ندارند. حتی نیچه که مُبدع نظریۀ مرگ خداوند است که میگوید: امروز خداوند مرده است، در کتاب خود صحبت از تجربههای معنوی دارد. چرا؟ چون با نگاه فایده محور میبینند که این مباحث سود دارد و کسی که این مباحث را پیگیری میکند به فایدههایی میرسد که حداقل آنها، یک سری آرامشهای درونی است. پس میگویند: همین برای ما کافی است. شما به چیزهایی خرافی معتقد باش چون برای شما سود دارد، با این که من آنها را قبول ندارم.
دو مکتب عرفانی معنویتمحور و شریعتمحور وجود دارد
پس دو نوع مکتب عرفانی داریم:
1. عرفان معنویت محور یا سکولار؛
2. عرفان شریعت محور یا عرفان دینی.
عرفان معنویت محور یا سکولار، عرفانی است که یا اصلاً خداوند را قبول ندارد یا اینکه برنامۀ حرکت به سمت خداوند را، برنامهٔ خودِ خداوند نمیداند؛ یعنی اگر خداوند را هم قبول دارد، میگوید: من خودم میخواهم حرکت کنم و با تجربههای خودم، به شکل شخصی به فهم خداوند و باطن هستی دست پیدا کنم.
نوع مکاتب عرفانی هند و چین جزء عرفانهای معنویت محور هستند؛ به همین دلیل است که ما به عنوان هدف این عرفانها اسم خداوند را انتخاب نکردیم. آنها هم میگویند از این سطح زندگی باید حرکت کرد و به عمق رفت و به باطن زندگی دست پیدا کرد، اما یا خداوند را قبول ندارند و یا راه را درست نرفتند که به خداوند برسند. البته به چیزهایی میرسند؛ اما آن چیزها یا قدرتهای نفسانی است مانند مرتاضها یا یک سری قدرتهای خیالی و خواستههای دنیایی است یا واکنشها و قدرت روانی است که این قدرتها، احساس اضطراب را در آنها کم میکند.
اما عرفان در سنت اسلام، عبارت است از رسیدن به باطنیترین ساحت هستی که خداوند باشد.
عرفان نیز نیازمند به استاندارد و شاخص صحت است
عرفان هم باید مثل هر چیز دیگر، یک استاندارد داشته باشد وگرنه افراد در پیروی از یک مکتب عرفانی هم زمین میخورند و هم زمین میزنند. اگر این فرش یا میکروفون استاندارد نداشته باشد و اگر اداره استاندارد برداشته شود، هرکس برای سودجویی بیشتر هر کاری میکند. با توجه به این که الآن استاندارد هست وضعیت این گونه است، چه رسد به نبود آن.
زمانی در بخش عفونی و سرطان یک بیمارستان، میزان مرگومیر بالا رفته و عفونتهای شدید بیمارستانی و مقاوم به درمان زیاد شده بود. پس از پیگیری، یکی از پرستاران آن بخش گفت شاید مربوط به وسایل ضدعفونیکننده باشد. یکییکی آنها را بررسی کردند تا فهمیدند الکلِ بخش، استاندارد نبوده طوری که اگر کبریت میزدی آتش نمیگرفت.
اگر استاندارد وجود نداشته باشد و وجدانهایی هم در خواب باشند، برای رسیدن به سود بیشتر هر خطایی میکنند. در حوادث میبینید که عدهای گوشت الاغ به مردم دادهاند، دیگری غذای فاسد به مردم داده است.
حالا اگر استاندارد را از روی عرفان برداریم چه اتفاقی میافتد؟ ضمن اینکه عرفان چیزی است که ظاهری هم نیست. هر قدر نسبت به فرش بیاطلاع باشیم، اما وقتی سه تا فرش را کنار هم بگذاریم، به دلیل محسوس بودن، اجمالاً میتوانیم بگوییم کدام یک بهتر است. اما اگر در امور غیرظاهری و نامحسوس هیچ استانداردی نباشد، آنقدر شیّاد زیاد میشود و مردم فریب میخورند که نگو و نپرس. در یکی از مناطق حاشیۀ خراسان، فردی بود که با خود شیطان مرتبط بود. عدهای در حد سجده کردن و پرستش به او معتقد بودند. اگر نزد او میرفتید، تمام اسرار زندگیتان را میگفت. انسان خلع سلاح میشد و با خود میگفت این فرد کدام ولی خداوند است؟ الحمدلله مُرد که اگر زنده میماند، فتنهای عظیم درست میکرد. غرض اینکه برای عرفان هم باید استاندارد داشت و استاندارد هم دارد، منتهی مردم نمیدانند. باید محک بزنیم آیا حرفهای قشنگ، دلیل صحت مطلب آنهاست یا نه؟ آیا اگر پول نخواست، دلیل بر حقانیت اوست؟ اگر توانست عمل خارق عادت انجام دهد، دلیل بر صحت مطالب اوست؟
ابعاد عرفان اسلامی را بشناسیم
شاید زمانی عرفانهای دیگر را بررسی کردیم؛ اما به این دلیل که عرفانهای دیگر را باطل و اَبتر و بیهدف میدانیم، از این به بعد با سنت اسلامی عرفان، گفتگو میکنیم؛ یعنی خواهان رسیدن به خداوند هستیم. این اصل عرفان و هدف عرفان است که حداقل پنج بُعد در خود دارد؛ دوبهد اصلی و سه بعد فرعی:
1. بحث کیفیت حرکت و رسیدن به خداوند و سلوک به سمت خداوند که همان بحث عملی عرفان است؛
2. بحث معرفت به خداوند و حقیقت هستی که همان عرفان نظری است؛
این دو بُعد، به طور طبیعی در همۀ عرفانهای شریعتمحور وجود دارد؛ یعنی مکاتب عرفانی که میخواهند به خداوند برسند. یک پای این عرفانها در عمل و پای دیگر آنها در معرفت است؛ هرچند ممکن است میزان توجه به هرکدام از این ابعاد، در مذاهب مختلف متفاوت باشد. مثلاً در عرفان مسیحی، بیشتر از محبت و حرکت صحبت میشود تا معرفت.
3. بحث عرفان ادبی؛ وقتی سالک در بُعد عملی حرکت میکند، معرفتی که برای او حاصل میشود خشک و حصولی نیست و یک سری احساسات و عواطف را هم همراه دارد. به همین دلیل است که ما در فضای هیچ علمی شعر نداریم، اما در فضای عرفان شعر هم متولد میشود. اشعار عرفانی داریم؛ یعنی یک سری عواطف پاک، همراه آن معرفت و حرکت میشود.
4. بحث عرفان و شریعت؛ یک طرف عرفان به نوامیس و شرایع امتها گره میخورد، پس یک بعد عرفان، به بررسی ریشۀ عرفان در دین و شریعت مربوطه میپردازد.
5. بحث از رابطهٔ شاگرد و استاد. بُعد دیگر عرفان، ریشه در تربیت و سیر دادن و راهنمایی کردن دارد که همان ارائهٔ طریق است.
نیاز بشر امروز به معنویت، باب سوء استفاده از عرفان را باز کرده است
به دلیل همین بعد عرفان و اینکه بحث دستگیری مُراد از مُریدان در عرفان وجود دارد، سریع دُکان این باب فعال شده و این قسمت قضیه فوقالعاده گرم میشود. اگر کسی از این بعد عرفان سوء استفاده کرده و در این فضاها دکان باز کند، به دلایل متعدد دکان او خیلی زود گرم میشود.
خصوصاً در قرن کنونی، بشر به دلیل کار زیاد و خسته شدن و کوچک کردن خودش، هرچند فراغتش زیاد باشد، از زندگی احساس ناراحتی میکند. نه صرفاً کسی که سه نوبت کار میکند، حتی میلیاردری که از صبح تا شب استراحت میکند هم اینگونه است. چرا؟ چون وجود و قیمت او دنیا شده و حال اینکه دنیا حقیرتر از آن است که انسان را راضی کند. کشش و آرمانی که خداوند در انسان قرار داده بیش از دنیاست؛ پس مشغول شدن به دنیا احساس ناراحتی و خستگی و کسالت به همراه دارد. در این شرایط، بازار عرفان یعنی استادی و شاگردی (چه عرفان حقیقی چه عرفانهای کاذب) خوب گرم میشود. شاگردان و مریدان به سرعت مجذوب مراد و استاد خود شده و تا حد سجدۀ بر او میرسند و چه فجایعی که در این فضاها اتفاق نیفتاده است! جنایت به اسم عرفان؛ به عبارت دیگر: عرفان اگر خداوندی نباشد، شیطنت و هوای نفس خواهد بود. بعضی از این شیادان کارها و شیطنتهای عجیبی انجام میدهند که به فکر شیطان هم نمیرسد.
گفتوگو از عرفان عملی با تجربهٔ سلوکی متفاوت است
نکتهٔ مهم دیگری که باید تذکر داده شود این است که گفتوگو از عرفان عملی ابداً به این معنا نیست که گوینده خود به مقصد رسیده یا تجربۀ سلوکی و عرفانی داشته است. ممکن است کسی مباحث عرفان عملی بگوید ولی خودش هیچچیز نچشیده باشد. فقط میگوید این راه وجود دارد؛ یعنی از روی نقشۀ کسانی که رفتهاند، توضیح میدهد. مثل کسی که هیچگاه در نیروگاه اتمی کار نکرده، اما میآید توضیح میدهد و میگوید: نیروگاه اتمی، طبق درسی که ما خواندهایم اینگونه است و اینطور کار میکند؛ ولی من خودم نرفتهام و ندیدهام.
ممکن است کسی که مکه رفته، آن را توصیف کرده و بگوید وقتی به آنجا رفته چه حالی به او دست داده است. به این توصیف حالات درونی، تجربۀ سلوکی میگویند. عرفان عملی هم ریشه در تجربۀ سلوکی دارد. از آن طرف هم ممکن است فردی که اصلاً مکه را ندیده بیاید و آن توصیفات را برای دیگران بخواند.
عرفان عملی گذر از صد منزل است برای رسیدن به خداوند
نام دیگر عرفان عملی را صد منزل میگذارند. صد منزل از اولین منزل تا منزل آخر که اگر کسی به آن منزل برسد و سکنی بگزیند، همسایهٔ خداوند میشود. البته بنده هم گزارش دهنده هستم و خودم هم چیزی ندیدم و نشنیدم و نرسیدم. آنهایی که رفتهاند، رسیدهاند و چشیدهاند، چیزهایی گفتهاند و به ما رسیده که عرض خواهیم کرد. طوبیٰ لَهُم:
الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ.[1]
آنان كه به خدا ايمان آورده و به كار نيكو پرداختند خوشا بر احوال آنها، و بازگشت و مقام نيكو آنها راست.
خوشا به حالشان که با قدم صدق و اخلاص حرکت کردند و در حرم امن خداوند آرمیدند و رسیدند. ولی اینها به این معنا نیست که گوینده خودش اهل حرکتی بوده و عمل کرده. خداوند انشاءالله توفیق بدهد تا همهٔ ما باهم در راه پر سرور و عظیم و بزرگ خودش که تنها راه توجیه انسانیت انسان است، حرکت کنیم.
[1] سوره مبارکه رعد، آیه شریفه 29