پایان تاریخ و نبرد نهایی- فصل پنجم

پایان-تاریخ-و-نبرد-نهایی--فصل-پنجم
این کتاب، تصویری از کارزار جبهۀ حق و باطل از ابتدای خلقت تا قیام قیامت است: فصل پنجم، از منابع قطعی ثابت می‌کند که رژیم اسرائیل، در نبرد نهایی در مقابل جبهۀ حق، شکست خواهد خورد و نابود خواهد گشت.

فصل پنجم

تصویر نبرد نهایی در قرآن:

شکست حتمی رژیم فاسد اسرائیل

 

نظرات مفسرين دربارۀ آيات ابتدايی سورۀ إسراء

تحليل دقيق آيات

يک) سخن از فتنه­ای است که فتنه­گر، يهود است 

دو) مرکز اين فتنه فلسطين است

سه) اين فتنه، فتنه­ای جهانی است

دلیل اول 

دلیل دوم

دلیل سوم 

دلیل چهارم 

چهار) بندگان صالح خداوند، سرکوب­گران بنی­اسرائيل هستند 

توجيه برخی از مفسرين 

ردّ کلام مفسرين

توجيهی ديگر

ردّ توجيه دوم

خلاصۀ تحليل آيات 

نقد و بررسی نظرات مفسرين

ردّ تطبيق جريان بُخْتُ­نَصَّر بر سرکوب اول يهود 

ردّ جريان اسپيانوس

ردّ جريان جنگ رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله با يهوديان مدينه 

ردّ جريان جنگ هيتلر

نتیجۀ نهایی تحلیل آيات ابتدايی سورۀ إسراء 

ديدگاه و عملکرد يهود در جهان معاصر

قوم سلمان؛ سرکوبگرِ فتنۀ اول يهود 

حضرت قائم آل محمدk ؛ سرکوب­گر نهايی يهود 

جهان در آستانۀ جنگی ديگر 

رايحۀ امام زمانعلیه‌السلام شامۀ دشمنان ايشان را آزار می­دهد 

برای تحقق ظهور بايد کاری کرد 

تحول جهان در گرو تحول ايران 


خداوند در قرآن کریم، به صورت قطعی خبر از دو رویداد مهم در آخر الزمان بیان می‌فرماید:

واقعۀ اول در فصل دوم به تفصیل بیان شد، که عبارت بود از پایان تاریخ بشریت با غلبۀ تمدن نورانی اسلام بر کل جهان.

واقعۀ دوم، جریان جنگی است که در آستانۀ برپایی آن تمدن نورانی، بین مسلمانان و بنی‌اسرائیل اتفاق می‌افتد.

قرآن کریم از بین تمام حوادث آخر الزمان، فقط به این حادثه اشاره می­فرماید. اینکه خداوند از بین تمام جریانات، تنها این جریان را در محور محکمات قرآنی قرار داده، یک مسألۀ عجیبی است! یعنی می­خواهد تذکر دهد که محور تحقق تمدن پایانی و نورانی اسلام، همین جریان برخورد اسلام با یهود است؛ بنابراین مبادا درگیر حواشی شده و ذهنتان از این موضوع اصلی و محوری منحرف گردد.

در آیات ابتدائی سورۀ مبارکۀ اسراء می­فرماید:

وَ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَ لَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا

[1]

«ما در تورات به بنى‏اسرائيل خبر داديم كه قطعاً دو بار در زمين فساد مى‏كنيد و [در برابر طاعت خدا] به سركشى و طغيان [و نسبت به مردم به برترى‏جويى و ستمى‏] بزرگ دچار مى‏شويد.»

در آیۀ بعد می­فرماید:

فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ وَ كَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا

[2]


«پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده [عذاب و انتقام ما به كيفر] نخستين فسادانگيزى و طغيان شما فرا رسد، بندگان سخت پيكارگر ونيرومند خود را بر ضد شما برانگيزيم، آنان [براى كشتن، اسير كردن و ربودن ثروت و اموالتان‏] لابه­لاى خانه‏ها را [به طور كامل و با دقت‏] جستجو مى‏كنند؛ و يقيناً اين وعده‏اى انجام شدنى است‏.»

خطاب این آیات به بنی­اسرائیل است؛ می­فرماید: بندگانی بسیار قوی و               با­صلابت بر علیه شما برمی­انگیزانیم؛ به­طوری که خانه به خانه به­دنبال شما می­گردند و شما را به­طور قطعی شکست خواهند داد.

در آیۀ بعد می­فرماید:

ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَ أَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَ بَنِينَ وَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا [3]

«سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مى‏گردانيم و شما را به وسيله اموال و فرزندان تقويت مى‏كنيم، و نفرات [رزمى‏] شما را بيشتر مى‏گردانيم.»

دوباره روی قدرت و امکانات را به شمـا برگردانده و با نفرات و امـوال، شما را

مدد می­رسانیم. تعداد شما زیاد ­شده و دوباره غلبه خواهید ­کرد. در این غلبه، زمینه و بستر فساد دوم فراهم می­شود.

در اینجا خداوند تذکر جدی داده و در آیۀ بعد می­فرماید:

إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَ إِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَا

«اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده‏ايد، و اگر بدى كنيد به خود بدى كرده‏ايد.»

سپس در ادامۀ همین آیه می‌فرماید:

فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِيَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَكُمۡ وَ لِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَ لِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا

[4]

«پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده دوم [براى عذاب و انتقام‏] فرا رسد، [پيكارگرانى بسيار سخت‏گير بر ضد شما برمى‏انگيزيم‏] تا شما را [با دچار كردن به مصايب سنگين و گزند و آسيب فراوان‏] غصه‏دار و اندوهگين كنند و به مسجد [اقصى‏] درآيند، آن گونه كه بار اول درآمدند تا هر كه و هر چه را دست يابند، به شدت در هم كوبند و نابود كنند.»

وقتی وعدۀ دوم فرا برسد، همۀ شرایط محقق می­گردد تا اینکه به­صورت نهایی شکست بخورید؛ آنچنان بلایى بر سر شما مى‏آورند كه آثار غم و اندوه از صورت­هاى شما ببارد! آنها حتى معبد بزرگ شما، یعنی بيت­المقدس را از دست­تان گرفته و در آن داخل مى‏شوند همان­گونه كه بار اول داخل شدند. آنها به اين هم قناعت نمى‏كنند، بلکه تمام بلاد و سرزمين­های اشغال شده را در­هم ‏كوبیده و ويران مى‏سازند.

 

نظرات مفسرين دربارۀ آيات ابتدايی سورۀ إسراء

در تفسیر نمونـه، دیدگاه­های مختلف دربارۀ این آیـات را که در کتب تفسیـری

بیان شده، به تفصیل ذکر می­کند؛ ما در اینجا برای استفادۀ بهتر خوانندگان گرامی، عبارات این کتاب را عیناً ذکر می­کنیم:

«گر چه تاريخ پر ماجراى بنى­اسرائيل، فراز و نشيب بسيار دارد، و پيروزی­ها و شكست­ها در آن فراوان ديده مى‏شود اما در اينكه قرآن به كدام­يک از اين حوادث اشاره مى‏كند در ميان مفسران گفتگو بسيار زياد است، كه به عنوان نمونه چند قسمت از آنها را ذيلاً مى‏آوريم.

1. آنچه از تاريخ بنى­اسرائيل استفاده مى‏شود اين است كه نخستين كسى كه بر آنها هجوم آورد و بيت­المقدس را ويران كرد، بخت‏النصر پادشاه بابل بود، و هفتاد سال بيت­المقدس به همان حال باقى ماند، تا يهود قيام كردند و آن را نوسازى نمودند. دومين كسى كه بر آنها هجوم برد قيصر روم اسپيانوس بود كه وزيرش «طرطوز» را مأمور اين كار كرد؛ او به تخريب بيت­المقدس و تضعيف و قتل بنى­اسرائيل كمر بست، و اين حدود يک­صد سال قبل از ميلاد بود.

بنا­بر­اين ممكن است دو حادثه‏اى كه قرآن به آن اشاره مى‏كند همان باشد كه در تاريخ بنى­اسرائيل نيز آمده است. زيرا حوادث ديگر در تاريخ بنى­اسرائيل آنچنان شديد نبود كه حكومت آنها را به كلى از هم متلاشى كند، ولى حملۀ بخت‏النصر، قدرت و شوكت آنها را                   به­كلى درهم كوبيد. اين تا زمان «كورش» ادامه داشت؛ و پس از آن بنى­اسرائيل مجدداً به قدرت رسيدند و اين وضع ادامه داشت تا بار ديگر قيصر روم بر آنها هجوم برد و حكومتشان را متلاشى كرد و اين دربدرى هم­چنان ادامه يافت تا در اين اواخر كه به كمک قدرت­هاى جهان­خوار و استعمارگـر، حكومتـى براى خـود دست و پا كردند. (تفسير الميزان،

جلد 13، ص 46)

2. طبرى در تفسير خود نقل مى‏كند كه پيامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: مراد از فساد اول، قتل حضرت زكرياعلیه‌السلام و گروهى ديگر از پيامبران، و منظور از وعدۀ نخستين، وعدۀ انتقام الهى از بنى­اسرائيل به وسيلۀ بخت‏النصر مى‏باشد؛ و مراد از فساد دوم شورشى است كه بعد از آزادى به وسيلۀ يكى از سلاطين فارس مرتكب شدند و دست به فساد زدند؛ و مراد از وعدۀ دوم هجوم انطياخوس پادشاه روم است.

اين تفسير با تفسير اول تا اندازه‏اى قابل انطباق است، ولى هم راوى اين حديث مورد وثوق نيست و هم انطباق تاريخ زكريا و يحيى بر تاريخ بخت­النصر و اسپيانوس يا انطياخوس محرز نمى‏باشد؛ بلكه بنا به گفتۀ بعضى، بخت­النصر معاصر ارميا يا دانيال پيامبر بوده، و قيام او حدود ششصد سال پيش از زمان يحيى صورت گرفته؛ بنابراين چگونه بخت‏النصر مى‏تواند براى انتقام خون يحيى اقدام كرده باشد.

3. بعضى ديگر گفته‏اند بيت­المقدس يک بار در زمان داود و سليمان ساخته شد و بخت‏النصر آن را ويران كرد كه اين همان وعدۀ اولى است كه قرآن به آن اشاره مى‏كند؛ و بار ديگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را طيطوس رومى ويران ساخت (توجه داشته باشيد طيطوس يا طرطوز كه در بالا ذكر شد قابل انطباق است) و از آن پس هم­چنان ويران ماند تا در عصر خليفۀ دوم كه آن سرزمين به وسيلۀ مسلمانان فتح شد. (تفسير ابوالفتوح رازى، ج7، پاورقى صفحه 209 به قلم دانشمند گرانمايه مرحوم شعرانى)

اين تفسير نيز چندان منافات با دو تفسير بالا ندارد.

4. در برابر تفسيرهاى فوق و تفاسير ديگرى كه كم و بيش با آنها هماهنگ است، تفسير ديگرى داريم كه سيد قطب در تفسير فى ظلال احتمال آن را داده است كه با آنچه گفته شد به كلى متفاوت مى‏باشد، و آن اينكه: اين دو حادثۀ تاريخى در گذشته و در زمان نزول قرآن واقع نشده بوده، بلكه مربوط به آينده است كه يكى از آنها احتمالاً فساد آنها در آغاز اسلام بود كه منجر به قيام مسلمانان به فرمان پيامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله بر ضد آنان شد و به كلى از جزيرۀ عرب بيرون رانده شدند، و ديگرى مربوط به قيام نازی­هاى آلمان به رياست هيتلر بر ضد يهود بوده است‏. (تفسير فى ظلال، جلد 5، ص 308)

ولى اشكال اين تفسير اين است كه در هيچ­یک از آنها داخل شدن قوم پيروزمند در بيت المقدس، تا چه رسد به ويران كردن آن، وجود ندارد.

5. آخرين احتمال اينكه بعضى احتمال داده‏اند اين دو حادثه مربوط به رويدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشكيل حزبى بنام صهيونيسم و تشكيل دولتى بنام اسرائيل در قلب ممالک اسلامى است. منظور از فساد اول بنى­اسرائيل و برترى جويى آنها همين است؛ و منظور از انتقام اولى آن است كه ممالک اسلامى در آغاز كه از اين توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بيت­المقدس و قسمتى از شهرها و قصبات فلسطين را از چنگال يهود بيرون آورند، و نفوذ يهود از مسجد الاقصى به كلى قطع شد.

و منظور از فساد دوم، هجوم بنى­اسرائيل با اتكاى نيروهاى استعمارى جهان­خوار و اشغـال سرزمين­هـاى اسلامـى و گرفتـن بيت­

المقدس و مسجد­الاقصى است.

و به اين ترتيب بايد مسلمانان در انتظار پيروزى دوم بر بنى­اسرائيل باشند بطورى كه مسجد­الاقصى را از چنگال آنها بيرون آورند و نفوذشان را از اين سرزمين اسلامى به كلى قطع كنند. اين همان چيزى است كه همۀ مسلمين جهان در انتظار آنند و وعدۀ فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان. (از مجله مكتب اسلام شماره 12 و يک سال 13، از بحث تفسيرى آقاى ابراهيم انصارى)

و تفاسير ديگرى كه ذكر آنها چندان قابل ملاحظه نيست.

ولى ظاهر آيۀ «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» آن است كه حد­اقل فساد اول بنى­اسرائيل و انتقام آن در گذشته واقع شده است. از همۀ اينها گذشته مسألۀ مهمى كه بايد در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است كه ظاهر تعبير «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» (ما گروهى از بندگان خود را كه قدرت جنگى زيادى داشتند بر ضد شما مبعوث كرديم)، نشان مى‏دهد كه گروه انتقام­گيرنده، مردان با ايمان بودند كه شايستۀ نام «عباد» و عنوان «لَنا» و همچنين «بَعَثْنا» بوده‏اند و اين معنى در بسيارى از تفاسير كه در بالا گفته شد ديده نمى‏شود. ولى با همۀ اوصاف نمى‏توان انكار كرد كه اگر قرينۀ قاطعى قائم نشود ظاهر آيات مورد بحث در بدو نظر آن است كه جمعيت انتقام­گيرنده، مردمى با ايمانند.

به هر حال آيات فوق اجمالاً به ما مى‏گويد كه بنى­اسرائيل دو بار سخت به فساد دست زدند و استكبار ورزيدند و خدا از آنها انتقام سختى گرفت؛ و هدف از بيان اين موضوع، درس عبرتى براى آنها و ما و همۀ انسان­ها است تا بدانيم ستمگری­ها و فساد­انگيزى‏ها در پيشگاه خدا بدون مجازات نمى‏ماند. هنگامى كه قدرت يافتيم حوادث دردناكى را كه در آينده در انتظار ما است فراموش نكنيم و از تواريخ گذشتگان اين درس را بياموزيم.»‏ [5]

 

تحليل دقيق آيات

با تأمل در خود آیات، نکات و شاخصه­هایی به­دست می­آید:

 

يک) سخن از فتنه­ای است که فتنه­گر، يهود است

وَ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَ لَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا

[6]

«ما در تورات به بنى‏اسرائيل خبر داديم كه قطعاً دو بار در زمين فساد مى‏كنيد و [در برابر طاعت خدا] به سركشى و طغيان [و نسبت به مردم به برترى‏جويى و ستمى‏] بزرگ دچار مى‏شويد.»

منظور قرآن از بنی­اسرائیل در اکثر موارد، یهود است.

«اسرائیل»، نام دیگر حضرت یعقوبعلیه‌السلام است. ایشان دوازده فرزند داشتند که توسط هر کدام از آنها یک قبیله به­وجود آمد؛ آنها را بنی­اسرائیل یا اسباط نامیدند. بنی­اسرائیل یا اسباط، غیر یهود را نیز شامل می­شود اما یهود، خودشان را بنی­اسرائیل ­دانسته و دیگران را فرزندان یهود نمی­دانند.

پیش از این گفتیم که یهودیان، برتری نژادی خاصی برای خود قائل هستند؛ و نیز اشاره کردیم که کتاب «تلمود» ـ که حاوی آموزه­های یهود است ـ انسان­ها را به سه دسته تقسیم می­کند:

دستۀ اول: انسان­های درجۀ یک، که همان انسان­های واقعی هستند و بقیۀ انسان­ها، حیواناتی انسان­نما محسوب می­شوند؛ یعنی معتقدند که انسان­های درجۀ یک، ما فرزندان اسرائیل هستیم و خداوند زمین را برای ما آفریده است.

دستۀ دوم: انسان­های درجۀ دو، که حیواناتی مفید هستند (یعنی غیریهودیانی که یهود را به رسمیت می­شناسند و درخدمت آنان هستند).

دستۀ سوم: انسان­های درجۀ سه، که حیوانات موذی هستند و باید به ارزان­ترین شیوه، کشته شوند (یعنی دشمنان یهود).

نکتۀ مهم این است که بنی­اسرائیل، این مطالب را تعلیم از جانب خداوند     می­دانند! ازاین­رو باید یهود را قومی خطرناک دانست؛ چرا که کشتن دیگران را یک کار عبادی می­پندارند! هیچ­کس و هیچ مرامی به این اندازه، خودبرتربین نیست که بگوید: ما باید بر جهان مسلط گردیم و هر کسی که ما را قبول نداشت، باید کشته شود!

بنابراین، فتنه­گران مورد اشاره در آیات شریفه، یهود هستند.

 

دو) مرکز اين فتنه فلسطين است

از عبارت وَ لِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ  فهمیده می­شود که مرکز این فتنه، فلسطین است؛ زیرا می­فرماید مهاجمین، هم در مرتبۀ اول و هم

در مرتبۀ دوم، وارد مسجد الاقصی می‌شوند.

یک کشور زمانی شکست می­خورد که پایتخت آن ساقط شود؛ و پایتخت فتنۀ یهود، مسجد الاقصی است.

نکتۀ قابل تأمل این است که تا چند سال پیش، تل­آویو به عنوان مرکز اسرائیل شناخته می­شد، اما ناگهان، اورشلیم را به عنوان پایتخت معرفی کردند! [74]

 

سه) اين فتنه، فتنه­ای جهانی است

از آیات قرآن برمی­آید که این فتنه، فتنه­ای جهانی است؛ چهار دلیل بر این مطلب حکایت دارد:

 

دلیل اول:

خداوند می­فرماید: لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ؛ در عبارت لَتُفۡسِدُنَّ دو تأکید وجود دارد: یکی حرف «لام»؛ و دیگری «نون تأکید ثقیله» (یا همان نون مشدد).

در ادبیات عرب، هنگامی از تأکید استفاده می­شود که مطلب مورد نظر، از اذهان عموم مردم به دور است، یا اینکه آن مطلب، برای افراد، قابل­پذیرش نیست؛ ازاین­رو گویندۀ کلام برای باورپذیرکردن آن مطلب، از تأکید استفاده نموده و قسم می‌خورد.

در این آیۀ شریفه نیز خداوند با دو تأکید خطاب به بنی­اسرائیل می‌فرماید: به حق و حقیقت قسم که شما در زمین، دو مرتبه فساد می­کنید.

بیان این مطلب در حالی است که فساد در قوم بنی­اسرائیل، یک امر عادی و روزمره بوده است و خبر دادن از آن، نیاز به تأکید ندارد!

بنابراین از تأکیدهای این آیه می­فهمیم که خداوند از دو فتنه و فساد خاص، خبر می­دهد نه فسادهای معمولی و روزمره.

 

دلیل دوم:

اگـر منظـور لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ، فساد منطقـه­ای و صرفـاً در محدودۀ

فلسطین باشد، این عبارت شریفه، خلاف واقع خواهد بود؛ زیرا فساد و خونریزی یهود علیه فلسطینیان، تنها دو مرتبه نبوده، بلکه هزاران مرتبه بوده است.

قرآن می­فرماید یهودیان، قومی آتش­افروز هستند، شغل آنها فتنه­گری است و دائماً به دنبال فساد در زمین هستند:

كُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَ يَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَ ٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ

[7]

«هر زمان آتشى را براى جنگ [با اهل ايمان‏] افروختند خدا آن را خاموش كرد، و همواره در زمين براى فساد مى‏كوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»

پس مراد از دو مرتبه فساد در زمین، صرفاً فساد و جنگ­افروزی در منطقۀ فلسطین نخواهد بود.

 

دلیل سوم:

بالاترین فتنه­ها، قتل است؛ و بدترین قتل­ها، کشتن انسانی بی­گناه و پاک         می­باشد و از همه بدتر، قتل انبیاءعلیهم‌السلام است. جنایت کشتن یک پیغمبر، معادل است با کشتن همۀ مردم؛ اما می­بینیم که قرآن برای پیغمبرکشی یهودیان، هیچ تأکیدی به­کار نمی­برد:

إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَ يَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّ‍ـۧ‍ۧنَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَ يَقۡتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡقِسۡطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [8]

«كسانى كه پيوسته به آيات خدا كفر مى‏ورزند، و همواره پيامبران را به ناحق مى‏كشند، و از مردم كسانى را كه امر به عدالت مى‏كنند به قتل مى‏رسانند، پس آنان را

به عذابى دردناك بشارت ده.»

در عبارت يَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّ‍ـۧ‍ۧنَ، هیچ­کدام از ادوات تأکید به کار نرفته است، در حالی که عمق فاجعۀ کشتن انبیاءعلیهم‌السلام ، قابل قیاس با هیچ فاجعۀ دیگری نیست.[9]

بنابراین عبارت لَتُفۡسِدُنَّ، ناظر به عمق فاجعه نیست، بلکه ناظر به وسعت فسادانگیزی می­باشد که با تأکید ذکر شده است.

 

دلیل چهارم:

شاهد دیگر آنکه می­فرماید وَ لَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا، شما عُلوّ و برتریِ خیلی عظیم و کبیری پیدا می­کنید. آیا زمانی که فلسطین در دست یهود و در تحت اشغال آنها قرار بگیرد، معنا دارد که خداوند حکیم، با چند تأکید بفرماید شما بر فلسطین علوّ و برتری کبیری پیدا می­کنید؟

علوّ و برتری کبیر در جایی معنا دارد که در گذشته، برتری و عُلوّی نبوده باشد و حال آنکه در زمان بُختُ­نَصَّر، فلسطین در دست یهودیان بود. از اینجا دانسته           می­شود که مراد از علوّ و برتری کبیر، صرفاً برتری بر منطقۀ فلسطین نیست، بلکه مراد، علوّ و برتری بر جهان می­باشد. بنابراین، فتنۀ مورد اشاره در آیات شریفه، فتنه­ای جهانی است که علوّ و برتری جهانی در پی خواهد داشت.

نکتۀ دیگری که نباید از آن غافل شد این است که این فتنۀ جهانی، ممکن است در ایران نیز واقع شود. بنابراین نباید گمان کنیم که مملکت ما از این فتنه­ها مصون و محفوظ می­باشد؛ ازاین­رو خطر حضور منافقین و کارشکنی­ها و انحرافات آنها را باید جدی گرفت. منافق در هر جایی که باشد با کافر، هم­دست است؛ این­طور نبوده که فقط قریش در مقابل رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله ایستاده باشند؛ بلکه خط قریش تا درون جامعۀ رسول اللهصلی‌الله‌علیه‌وآله ادامه دارد و چه بسا خطر منافقین و پلیدی آنها از کفار نیز بیشتر باشد.

 

چهار) بندگان صالح خداوند، سرکوب­گران بنی­اسرائيل هستند

برخی از مفسرین گمان کرده­اند که امپراطوری روم (اسپیانوس) و بخت­نصّر، سرکوب­گران یهود بودند، و حال آنکه آنها افرادی مشرک و نیز افرادی بسیار ظالم و سفاک بودند؛ پس این افراد نمی­توانند سرکوب­گران یهود باشند، زیرا خداوند به صراحت می­فرماید: عبادی از خودمان را برانگیختیم!

 

توجيه برخی از مفسرين

مفسرین برای برون­رفت از این مشکل، چنین توجیه کرده­اند که «عباد» در قرآن، به معنای عام نیز به کار رفته است، به­طوری که شامل افراد مشرک و ظالم هم می­شود؛ مثلاً در سورۀ مبارکۀ مریم می­فرماید: کل نظام هستی، عبد خداوند است:

إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا

[10]

«هيچ كس در آسمان‏ها و زمين نيست مگر اينكه [ذاتاً] بنده [و مملوك‏] به سوى [خداى‏] رحمان مى‏آيد.»

یا مثلاً در سورۀ مبارکۀ زمر، افراد گنه­کار را با عنوان عباد، مورد خطاب قرار داده

و می­فرماید: ای بندگان جنایت­کار! ای بندگان گنه­کار!

قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ [11]

«بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه‏] بر خود تجاوز كار بوده‏ايد! از رحمت خدا نوميد نشويد، يقيناً خدا همه گناهان را مى‏آمرزد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»

بنابراین می­توان عنوان «عباد» را بر اسپیانوس و بخت­نصّر نیز تطبیق داد.

 

ردّ کلام مفسرين

این توجیه مفسرین، مردود است؛ و ما قبل از بیان اشکال توجیه فوق، لازم است معنای واژۀ «عبد» را توضیح دهیم.

لفظ «عبد» از «طریقٌ مُعبَّد» گرفته شده است؛ یعنی راهی که کوبیده شده و هموار است و پستی و بلندی ندارد و بر روندۀ آن مسیر، انرژی تحمیل نکرده و سرعت او را کند نمی­سازد و در نتیجه، فرد روندۀ در آن طریق، حرکت راحت و روانی دارد؛[12] به عبارت دیگر، «عبد» یعنی کسی که ارادۀ خداوند در وجودش به راحتی در جریان است و با مانعی روبه­رو نمی­شود، حتی اگر ارادۀ حق­تعالی بر این باشد که بچه­اش را بکشد! [13]

بنابراین واژۀ «عبد» به خودی خود و بدون قرینه، بار معنایی مثبت داشته و بندگان صالح خداوند را شامل می­شود. ازاین­رو اگر واژۀ «عبد» در قـرآن، بدون قرینه

به­کار رفت (بدون قرینه­ای که دلالت کند بر اینکه واژۀ عبد، فرد ظالم و گنه­کار را شامل می­شود)، دراین­صورت معنای عبد، تنها بر بندگان صالح خداوند حمل خواهد شد؛ ولی اگر بخواهد به معنای بندۀ ناصالح به­کار رود، حتماً به قرینه نیاز دارد تا واژه از معنای اولیۀ خود برگردانده شده و به معنای عبد تکوینی استعمال گردد.

با دقت در آیات قرآن، خواهیم دید که خداوند هر گاه واژۀ «عبد» را برای بندگان ناصالح به­کار برده، قرینه آورده است؛ مثلاً در آیۀ شریفۀ قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِ، عبارت ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ، قرینه است بر اینکه مراد از عباد، بندگان ناصالح و گنه­کار هستند.

یا مثلاً در آیۀ شریفۀ إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا، قرینۀ عمومیت ـ که در مقام بیان کل نظام هستی است ـ به ما می­فهماند که واژۀ «عبد»، شامل گنه­کاران نیز می­شود.

نتیجه آنکه اگر واژۀ «عبد» در آیه­ای، بدون قرینه به کار رفت، فقط بندگان صالح خداوند را شامل می­شود.

حال می­گوییم: توجیه مفسرین، مردود است، زیرا واژۀ «عبد» در آیۀ مورد بحث، بدون قرینه به­کار رفته، و به همین دلیل، شامل افراد ظالم و جنایت­کار            نمی­شود؛ ضمن اینکه در اینجا، نه تنها قرینۀ بر مذمت نیست، بلکه قرینۀ بر مدح وجود دارد، یعنی خداوند، این عباد را مدح نموده است، زیرا آنها کسانی هستند که فتنه و فساد را سرکوب خواهند کرد.

 


توجيهی ديگر

برخی دیگر از مفسرین، در ذیل آیۀ شریفۀ بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ

فرموده­اند: خداونـد این بندگـان خون­ریز و ستمگـر را از باب «اَللّهُـمَّ اشْغَـلِ

الظّالِمينَ بِالظّالِمينَ»[14] به­سوی قوم یهود فرستاده است؛[15] همان­طور که در سورۀ مبارکۀ انعام نیز می­فرماید:

وَ كَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِينَ بَعۡضَۢا بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ[16]

«اين گونه برخى ستمكاران را بر برخى به كيفر گناهانى كه همواره مرتكب مى‏شدند، مسلط و چيره مى‏كنيم.»

می­فرماید: ما بعضی از ظالمین را بر بعضی دیگر می­گماریم تا عقوبت شوند و امر ما توسط خود ظالمان، حاکم گردد. بنابراین گاهی خداوند دین خود را به واسطۀ افرادی از ظالمان، یاری می­فرماید؛ چرا که نقشۀ خداوند، بر هر چیزی قاهر است:

وَ لِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِۚ وَ كَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [17]

«سپاهيان آسمان‏ها و زمين فقط در سيطره مالكيّت و فرمانروايى خداست؛ و خدا همواره تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است.»

ازاین­رو خداوند گاهی فردی را به یک جریانی وا می­دارد تا یک اتفاقی رقم بخورد! مثلاً کاری می­کند که فرعون همراه با لشکریانش به دنبال حضرت موسیعلیه‌السلام و قومش حرکت کنند تا به دریا برسند و با این جریان، حضرت موسیعلیه‌السلام و قومش نجات یافته و فرعون و لشکریانش غرق شوند؛ این نقشه، توسط خود فرعون انجام شد،            زیرا اگر بنی­اسرائیل را تعقیب نمی­کرد، حضرت موسیعلیه‌السلام و قومش از مسیر دیگری می­رفتند.

آری! تمام عالم، تحت نقشۀ خداوند است؛ چه افراد صالح و چه افراد طالح. حتی شیطان نیز جزء جنود خداوند است.

امام صادقعلیه‌السلام در ضمن حدیثی می­فرمایند:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ‏ لَا خَلَاقَ‏ لَهُم»[18]

خداوند این دین را با افرادی که خودشان نصیبی ندارند (و جهنمی هستند) یاری می­فرماید.

برای خداوند فرقی نمی­کند که تحقق امر الهی، توسط سپاهیان اسلام صورت گیرد یا اینکه سپاهیان کفر نیز در آن نقش داشته باشند.

قرآن کریم می­فرماید:

وَ إِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِكَ قَرۡيَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا

[19]


«هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را نابود كنيم، مرفّهين و خوش‏گذران‏هايش را [به وسيله وحى به طاعت، بندگى و دورى از گناه‏] فرمان مى‏دهيم، چون [سرپيچى كنند و] در آن شهر به فسق و فجور روى آورند، عذاب بر آنان لازم و حتم مى‏شود، پس آنان را به شدت درهم مى‏كوبيم [و بنيادشان را از ريشه بر كنيم.]»

می­فرماید: من فاسدان را وامی­دارم که کاری انجام دهند تا با انجام آن، اجلشان برسد! یعنی خود فاسدان مجری ارادۀ حق­تعالی هستند؛ (البته مجری ارادۀ تکوینی خداوند هستند، نه اوامر تشریعی؛ زیرا خداوند هرگز به کار زشت، فرمان نمی­دهد: قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ

[20]، «بگو: يقيناً خدا به كار زشت فرمان نمى‏دهد».)


ردّ توجيه دوم

این مطلب مفسرین گرچه در جای خود، سخن صحیح و درستی است اما در آیۀ مورد بحث، این توجیه نیز قابل پذیرش نیست؛ زیرا:

اولاً همانطور که اشاره کردیم، لسان آیات در اینجا، لسان مدح است و خداوند، عباد مورد اشاره را مدح می­فرماید؛ و این مدح، با تطبیق آیه بر افراد مشرک و ظالمی همچون بخت­نصّر و اسپیانوس سازگار نیست.

ثانیاً توجیه مفسرین، با بیان آیۀ شریفۀ مورد بحث، کاملاً متفاوت است.

توضیح آنکه:

اگر عبارت موجود در آیه، به شکل ترکیب اضافی استعمال می­شد، یعنی به صورت مضاف و مضاف­الیه، مثل: «عِبادَنا»، «عِبادی»، «عِبادَ الله»، در این صورت توجیه مفسرین قابل پذیرش بود، به این معنا که می­توانستیم قبول کنیم که به­کار بردن لفظ «عباد» در آیۀ مورد بحث، بندگان ناصالح را نیز شامل می­شود؛ اما با دقت در آیۀ شریفه، درمی­یابیم که عبارت موجود در آیه، به­صورت ترکیب اضافی به­کار نرفته، بلکه به­صورت عِبَادٗا لَّنَا استعمال شده است، یعنی لفظ «عباد»، همراه با لام اختصاص به­کار رفته، و می­دانیم که مفهوم «عِبادَنا» با «عِبَادٗا لَّنَا» بسیار متفاوت است.

نتیجه آنکه در این آیۀ شریفه، خداوند نمی­فرماید «بندگان من»، بلکه              می­فرماید: «بندگان خاص و ویژۀ من»؛ بنابراین در تعبیر عِبَادٗا لَّنَا، علاوه بر مفهوم عبودیت، خلوص نیز نهفته است، یعنی این افراد، اختصاص به خداوند داشته و علاوه بر بندۀ صالح بودن، دارای خلوص ویژه­ای نیز می­باشند؛ بندگان مخلصی که همۀ زندگی خود را وقف خداوند نموده­اند.

خداوند در دو جای قرآن، ترکیبِ «عبد + لام اختصاص» را به­کار برده، و به عبارت دیگر برای بندگان ویژه و اختصاصی خویش، دو مصداق بیان فرموده است:

1ـ در آیۀ شریفۀ مورد بحث.

2ـ دربارۀ حضرت مسیحعلیه‌السلام و ملائکۀ مقرب؛ در سورۀ مبارکۀ نساء می­فرماید حضرت مسیحعلیه‌السلام و ملائکۀ مقرب الهی، هیچ اِبایی ندارند که بندۀ خاص و ویژۀ خداوند باشند:

لَن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَ لَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ[21]

«مسيح از اينكه بنده خدا باشد، هرگز امتناع ندارد، و فرشتگان مقرّب هم امتناع ندارند.»

 

خلاصۀ تحليل آيات

خلاصۀ تحلیل آیات شریفۀ مورد بحث، عبارت است از:

1ـ سخن از فتنه­ای است که فتنه­گر آن، یهود می­باشد.

2ـ مرکز این فتنه، فلسطین است.

3ـ این فتنه، فتنه­ای جهانی است.

4ـ سرکوب­گران این فتنه و فساد، بندگان صالح خداوند هستند.

نقد و بررسی نظرات مفسرين

یکی از علت­هایی که باعث شده تا مفسرین، دقت لازم را در تحلیل این آیات شریفه نداشته باشند، کثرت روایات تاریخیِ جعلی در توجیه مصداق این آیات است.

در روایات جعلی، دو نفر را به عنوان سرکوب­کنندۀ یهود ذکر کرده­اند: یکی بخت­نصّر، و دیگری اسپيانوس [75]؛ در حالی که تحلیل دقیق آیات، آن روایات جعلی را ردّ نموده و مسأله را به گونه­ای دیگر مطرح می­سازد که شرح آن گذشت.

 

ردّ تطبيق جريان بُخْتُ­نَصَّر بر سرکوب اول يهود

اولين كسى كه بر یهودیان تاخت، بخت­نصّر بود. در ماجرای حملۀ او به یهودیان و فتنۀ آن زمان:

اولاً فتنه­گر، یهود نبود؛ چون یهودیت در آن زمان، دین برحق بوده و هنوز توسط حضرت عیسیعلیه‌السلام نسخ نشده بود.

ثانیاً آن فتنه، فتنه­ای جهانی نبود، بلکه فتنه­ای منطقه­ای بود.

ثالثاً سرکوب­گر در آن فتنه، یعنی بخت­نصّر، بندۀ صالح خداوند نبود، بلکه یک فرد مشرک و ظالم بود. وی بسیاری از مؤمنین یهود را به قتل رساند و بسیاری از پیغمبران یهود ـ مانند حضرت دانیالعلیه‌السلام ـ را به اسارت گرفت.[76]

بنابراین تطبیق عِبَادٗا لَّنَا بر بخت­نصّر، با تحلیل آیات شریفه، هیچ هماهنگی و تناسبی نداشته و قابل پذیرش نمی­باشد.

 

ردّ جريان اسپيانوس

دومين كسى كه بر یهودیان هجوم برد، اسپيانوس ـ قيصر روم ـ بود؛ وی وزير خود به نام طرطوز را مأمور اين كار كرد. طرطوز به منطقۀ فلسطین یورش برد و افراد بسیاری را به قتل رساند و سایر یهودیان باقیمانده در فلسطین را کوچ داد و از آنجا بیرون راند؛ و این اولین باری است که یهودیان در جهان آواره شدند.[77]

در این حمله، گرچه فتنه­گر، یهود، و مرکز فتنه نیز فلسطین بوده، اما:

اولاً آن فتنه، فتنه­ای جهانی نبوده است.

ثانیاً سرکوب­گران آن فتنه، بندگان صالح خداوند نبوده­اند.

بنابراین تطبیق عِبَادٗا لَّنَا بر اسپیانوس نیز با تحلیل آیات شریفه، مطابقت نداشته و قابل پذیرش نیست.

 

ردّ جريان جنگ رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله با يهوديان مدينه

پس از جنگ­هایی که اشاره شد، یهودیان پراکنده گشته و به مناطقی از جمله اروپا، سرزمین حجاز و ایران مهاجرت نمودند.

بعضی از یهودیان، به خاطر سیلی محکم و ضرباتی که از کفار و مشرکین خورده بودند ـ چه از بخت­نصّر، چه از اسپیانوس و چه قبل از آنها از فرعون ـ ، به اطراف مدینه هجرت کردند تا با پیامبر اسلامصلی‌الله‌علیه‌وآله هم­دست شده و از کفار و مشرکین، انتقام­ بگیرند.

قرآن کریم دراین­باره می­فرماید: یهودیان، قبل از بعثت رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت به کفار و مشرکین، طلب فتح می­کردند، یعنی با خود می­گفتند: پیامبر موعود که بیاید، ما با او همراهی نموده و از دشمنان خود انتقام می­گیریم!

وَ لَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَ كَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ

[22]


«و هنگامى كه براى آنان از سوى خدا كتابى [چون قرآن‏] آمد كه تصديق كننده توراتى است كه با آنان است، و همواره پيش از نزولش به خودشان [در سايه ايمان به آن‏] مژده پيروزى بر كافران مى‏دادند، پس [با اين وصف‏] زمانى كه قرآن [كه پيش از نزولش آن را با پيشگويى تورات مى‏شناختند] نزد آنان آمد، به آن كافر شدند؛ پس لعنت خدا بر كافران باد.»

اما وقتی که پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله مبعوث شده و یهودیان، آن حضرت را به­طور کامل شناختند، فتنه­گری و تعصب آنها اجازه نداد که به ایشان ایمان بیاورند؛ ازاین­رو نسبت به آن حضرت، کفر ورزیده و نبوت ایشان را انکار نمودند!  [23]

در اینجا ممکن است کسی گمان کند که فتنه­گری یهودیان اطراف مدینه، و در نتیجه، جنگ رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله با آنها، همان فتنه و جنگی است که آیات شریفۀ مورد بحث به آن اشاره می­فرماید؛ ولی این احتمال نیز مردود است، زیرا در جنگ­های پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله با یهودیان اطراف مدینه، گرچه فتنه­گر، یهود، و سرکوب­گران نیز بندگان صالح خداوند بودند، اما:

اولاً مرکز فتنه، فلسطین نبوده، بلکه اطراف مدینه بوده است.

ثانیاً آن فتنه، فتنه­ای جهانی نبوده است.

 

ردّ جريان جنگ هيتلر

بعضی از مفسرین[24] احتمال داده­اند که منظور از فتنه و جنگ مذکور در آیات شریفه، به جریان یهودی­سوزی توسط هیتلر اشاره دارد [78] ؛ ولی این احتمال نیز ضعیف و مردود است، زیرا در اینجا اگر بپذیریم که فتنه­گر، یهود است، اما:

اولاً مرکز فتنه، فلسطین نبوده است.

ثانیاً آن فتنه، فتنه­ای جهانی نبوده است.

ثالثاً سرکوب­گران آن فتنه، بندگان ویژۀ خداوند نبوده­اند.

جنگ­های صلیبی نیز از بحث ما خارج است، زیرا آتش فتنه در آن جنگ­ها، توسط مسیحیت روشن شد.

 

نتیجۀ نهایی تحلیل آيات ابتدايی سورۀ إسراء

نتیجه آنکه: بر اساس تحلیل دقیق آیات و به شهادت تاریخ، هیچ­کدام از آن دو

جنگی که قرآن وعده فرموده، هنوز واقع نشده است؛ ازاین­رو نسبت دادن جنگ­هایی که تا کنون با یهودیان به وقوع پیوسته ـ نظیر جنگ بخت­نصّر و اسپیانوس و... ـ به­عنوان جنگ­های مورد اشاره در آیات، قابل پذیرش نیست.

 

ديدگاه و عملکرد يهود در جهان معاصر

پس از تحلیل دقیق آیات و روشن شدن نتیجۀ بحث، اینک به نحوۀ تفکر و عملکرد یهود در جهان معاصر می‌پردازیم.

دانستن ویژگی‌های کلی جبهۀ باطل به تنهایی، برای مبارزۀ با آن کافی نیست، بلکه باید مصداق عینی آن را در جهان امروز به خوبی بشناسیم.

در مسألۀ اشغال فلسطین توسط صهیونیست­ها که از سال 1948 میلادی آغاز شد، شاخصه­هایی که آیات ابتدایی سورۀ مبارکۀ إسراء بیان می­فرماید، نمایان است؛ چرا که:

اولاً فتنه­گر، یهود است. 

ثانیاً مرکز فتنه، فلسطین است.

ثالثاً این فتنه، فتنه­ای جهانی است؛ زیرا در طول این سالیان، پشت سر هر   فتنه­ای که در جهان رخ داده، یهود حضور داشته است. این مطلب، یک توهم نیست، بلکه قرآن مجید آن را تذکر داده و می­فرماید:

فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَ جَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَ نَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ

[25]

«پس آنـان را به سبب پيمـان شكستنشان لعنت كرديم، و دل‏هايشـان را بسيـار

سخت گردانيديم، [تا جايى كه‏] كلمات خدا را از جايگاه اصلى‏اش و معناى حقيقى‏اش تغيير مى‏دهند، و بخشى از آنچه را [از معارف و احكام تورات واقعى‏] كه به وسيله آن پند داده شدند، از ياد بردند [و ناديده گرفتند]، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندكى از ايشان [كه وفادار به پيمان خدايند] آگاه مى‏شوى...»

واژۀ «خَآئِنَةٖ» به دو معنا به­کار می­رود: یکی به معنای خیانت، و دیگری حرکات ظریف چشم است در وقتی که دو نفر می­خواهند مطلبی را در جمعی به­صورت رمزی و مخفیانه و با یکسری حرکات، رد و بدل کنند.

[26]

اینکه خداوند تا این اندازه بر جریان یهود تأکید دارد، به این دلیل است که قوم یهود، در آیندۀ جهان نقش­آفرینی کرده و دشمن جدی مسلمین خواهند بود.

­قرآن در این آیه، چقدر زیبا و دقیق بیان می­فرماید که رد پای یهود در همه­جا وجود دارد ولی شما نمی­بینید! پیوسته آگاه می­شوید که از یک خَآئِنَةٖ و خیانت نامحسوس، به خَآئِنَةٖ و خیانت نامحسوسی دیگر می­پردازد؛ و از یک آتش­افروزی، به آتش­افروزی دیگری روی می­آورد!


آری، حقیقتاً که یهود، به مثابۀ آتش زیر خاکستر است و آشکار نیست؛ در پشت پرده، نقشه کشیده و جوامع را به جان هم می­اندازند تا به اهداف خود برسند. دست­های ملعونِ یهـود

در پشت پردۀ جنگ ایران و عراق، جنگ چچن، جنگ بالکان، جنگ افغانستان، جنگ عراق، جنگ سوریه و لبنان و در زمان کنونی ما که این سطور را می­نویسیم، در نبرد طوفان الاقصی و جنگ غزه و لبنان، تا ایجاد گروهک­هایی نظیر القاعده و داعش و...، در همه­جا وجود دارد.

بدترین دشمن برای یهود، مسیحیان هستند؛ زیرا مسیحیان معتقدند که یهود، خدای آنان ـ یعنی حضرت عیسیعلیه‌السلام ـ را کُشته است! ازاین­رو منفورترین گروه در نزد مسیحیت، یهودیان بوده­اند؛ و به همین دلیل است که در تاریخ، حملۀ مسیحیان به محله­های یهودی­نشین، به­طور گسترده گزارش شده است.

پاپ در چند سال قبل گفته بود: ما یک عذرخواهی تاریخی به یهودیان      بدهکار هستیم، چرا که در طول تاریخ به یهودیان فشار زیادی آورده و آنها را اذیت کردیم! [79]

جمعیت مسیحیان، حدود دو میلیارد نفر است؛ و با اینکه مقدس­ترین افراد در بین آنان، ابتدا حضرت مسیحعلیه‌السلام و سپس حضرت مریمعلیها‌السلام هستند، و در کشورهای مسیحی، کاریکاتور حضرت مسیحعلیه‌السلام و حضرت مریمعلیها‌السلام و حرف­های زشت و غیراخلاقی، آزاد است و هیچ­کس مخالفتی ندارد، اما با وجود چنین آزادی و اختیاری، هیچ­کس حق ندارد در مورد جریان هولوکاست صحبت کند و اگر کسی در این رابطه حرفی بزند، مجرم است! این ممنوعیت، خط قرمز تمام کشورهای مسیحی است، در حالـی که جریـان هولوکاست، مربـوط به مقدسات مسیحیـان نمی­باشـد، بلکه فقـط

بحث دربارۀ این است که آیا در طول جنگ جهانی دوم، کشته­های یهود، شش میلیون نفر بودند یا فقط چند هزار نفر!

شبکه­های رسانه­ای یهود در سراسر دنیا، همچون ساحران زمان حضرت موسیعلیه‌السلام چنان اذهان را مسحور می­کنند که حتی اجازۀ فکرکردن هم نداشته باشند![80]

همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم، یهود معتقد است که انسان­های درجۀ سه یا همان حیوانات موذی، باید کشته شوند! منظور آنان از حیوانات موذی، مسلمانان هستند که حداقل یک­ونیم ­میلیارد جمعیت جهان را تشکیل می­دهند.

در کتاب «تلمود» چنین آمده که اگر می­توانی آنان را با سنگ بکشی، با شمشیر نکش!

فرض کنید یک موشک که مثلاً پنج تن وزن دارد، می­تواند تعداد پانصد انسان را که در مکانی اجتماع کرده­اند، از بین ببرد؛ با این پیش­فرض، یهودیان برای کشتن یک­ونیم میلیارد مسلمان، به چه تعداد موشک نیاز دارند؟ فرض کنید به ده میلیون موشک نیاز دارند! این تعداد موشک را کجا تجهیز کنند؟ چقدر باید هزینه کنند؟ در کدام انبار نگهداری کنند؟ این­گونه بود که به فکر ایجاد بمب اتم افتادند و پس از تولید، در سال 1945 ـ در اواخر جنگ جهانی دوم ـ امتحان کردند! [81] پس از آن بمباران اتمی، اسرائیل در سال 1948 اعلام موجودیت کرد! یعنی به پشتوانۀ تولید ابزار لازم، بلافاصله پروژۀ تشکیل یک کشور یهودی را محقق ساختند.

 

اکنون نیز آمریکا، جزو کشورهایی است که بیشترین کلاهک­های هسته­ای را در اختیار دارد. و عجیب آنکه اولیـن و تنهـا کشوری که از سلاح اتمـی بر ضـد بشـریت

استفاده کرده، اکنون با نعرۀ صلح­طلبی، می­خواهد مانع پیشرفت ایران در زمینۀ انرژی صلح­آمیز هسته­ای شود!

 

 

قوم سلمان؛ سرکوبگرِ فتنۀ اول يهود

شاخص چهارم که آیۀ شریفۀ مورد بحث به آن اشاره داشت این بود که فتنه و فساد یهود را بندگان صالح خداوند، سرکوب خواهند کرد. حال باید ببینیم که مراد از این بندگان صالح، چه کسانی هستند.

بعضی معتقدند که سکوب شدن یهود، مربوط به ظهور امام زمانعلیه‌السلام است. این سخن، قطعاً غلط است؛ زیرا قرآن می­فرماید:

ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَ أَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَ بَنِينَ وَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا [27]

«سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مى‏گردانيم و شما را به وسيله اموال و فرزندان تقويت مى‏كنيم، و نفرات [رزمى‏] شما را بيشتر مى‏گردانيم.»

پس از شکست اولِ یهود توسط بندگان صالح، دوباره یهود غالب شده و در این غلبه، زمینۀ فتنه و فساد دوم فراهم می­گردد. این در حالی است که امام زمانعلیه‌السلام مظهر نصرت اعظم الهی هستند و این­گونه نیست که تشریف آورده و غلبه کنند و سپس دوباره شکست بخورند و آنگاه برای جبران شکست، به دنبال نیرو باشند! بلکه ایشان اسم منتقم خداوند، و عزیز شکست­ناپذیر هستند، و سپاه ایشان نیز مظهر قهر و غلبۀ خداوند است؛ بنابراین پس از ظهور، ذره­ای شکست برای آن حضرت و سپاهیان ایشان رقم نخواهد خورد؛ برخلاف سایر ائمهعلیهم‌السلام و اولیاء خداوند که در ظاهر، شکست خوردند.

با این بیان روشن می­گردد که جریان شکست یهود و اسرائیل از بندگان صالح، مربوط به زمان بعد از ظهور امام زمانعلیه‌السلام نیست، بلکه قبل از ظهور آن حضرت واقع خواهد شد.

در بعضی از آیات قرآن و نیز در برخی از روایات، اشاره شده که این بندگان صالح، ایرانیان هستند که در نبرد اول، یهود را شکست خواهند داد.

در هفت آیه از قرآن، دربارۀ ایرانیان صحبت شده است؛ از جمله در همین آیات مورد بحث که جزو آیات إعجازی و إخبار غیبی قرآن به شمار می­آید؛ زیرا زمانی ­که این آیات نازل شد، ایرانیان مسلمان نبودند، بلکه زرتشتی و مجوس بودند، و مسلمان شدن آنها بعد از شهادت رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله اتفاق افتاده است.

مجوس، همسایۀ دیوار به دیوار شرک است، چون به لحاظ اعتقادی، دورترین افراد از اسلام، مجوسیان هستند. از لحاظ روحی­روانی نیز بسیار دورند و در تاریخ آمده که پادشاه ایران، بدترین برخورد را با رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله و نامۀ ایشان انجام داد!

از آن طرف، نزدیک­ترین قوم به اسلام از لحاظ اعتقادی ـ یعنی مباحث توحید و شرک و احکام ـ یهود است.

این ترتیب در قرآن کریم، به لحاظ اعتقادات، این­گونه بیان شده است:

إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ وَ ٱلصَّٰبِـِٔ‍ِٔ‍ِٔينَ وَ ٱلنَّصَٰرَىٰ وَ ٱلۡمَجُوسَ وَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡصِلُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ [28]

«همانا آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودى‏اند و صابئان و نصارى و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيده‏اند، حتماً خدا روز قيامت ميانشان داورى مى‏كند [تا گرويدگان به حق از آلودگان به باطل جدا شوند و حق‏پيشگان به بهشت و باطل گرايان به دوزخ درآيند]؛ بى‏ترديد خدا بر همه چيز گواه است.»

جای تعجب است که با وجود چنین شرایطی، چند آیه دربارۀ ایرانیان و در مدح آنها نازل شده است! این خود نشان­دهندۀ اعجاز قرآن کریم است.

از لحاظ روحی­روانی نیز خداوند می­فرماید:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۖ وَ لَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَ رُهۡبَانٗا وَ أَنَّهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ [29]

«يقيناً سرسخت‏ترين مردم را در كينه و دشمنى نسبت به مؤمنان، يهوديان و مشركان خواهى يافت. و البته نزديك‏ترينشان را در دوستى با مؤمنان، كسانى مى‏يابى كه گفتند: ما نصرانى هستيم. اين واقعيت براى آن است كه گروهى از آنان كشيشان دانشمند و عابدان خدا ترس‏اند، و آنان [در پيروى از حق‏] تكبّر نمى‏كنند.»

از لحاظ روحی­روانی، یهود نسبت به مؤمنین از همه دشمن­تر هستند، و مشرکین در درجۀ بعد قرار دارند؛ اما نصاری از همه به اهل ایمان نزدیک­تر می­باشند.

اگر در صدر اسلام کسی می­خواست حدس بزند که چه کشوری مسلمان خواهد شد، حتماً کشور روم را مطرح می­کرد، زیرا روم گرچه کشور مشرکی بود، ولی نسبت به مجوس، به ایمان نزدیک­تر بودند؛ ازاین­رو مسلمان شدن ایرانیان، به ذهن هیچ­کس خطور نمی­کرد! اما خداوند در سورۀ مبارکۀ مائده خبر می‌دهد که ایرانیان، تنها قومی هستند که به­صورت متمرکز، خواهان دین صالح و پرچمدار آن می­باشند:

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَ يُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَ ٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ

[30]


«اى اهل ايمان! هر كس از شما از دينش برگردد [زيانى به خدا نمى‏رساند] خدا به زودى گروهى را مى‏آورد كه آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتن‏اند، و در برابر كافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد مى‏كنند، و از سرزنش هيچ سرزنش كننده‏اى نمى‏ترسند. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد مى‏دهد؛ و خدا بسيار عطاكننده و داناست.»

می­فرماید: ای کسانی‌ که مدعی ایمان هستید و ایمان آورده‌اید! هر کس که از دینش برگردد، برای خداوند اهمیتی ندارد؛ خداوند به آسانی، دیگرانی را جایگزین آنان خواهد نمود که دارای این ویژگی­ها هستند:

1ـ يُحِبُّهُم ؛ خداوند، عاشق آنهاست.

2ـ يُحِبُّونَهُۥٓ ؛ آنها نیز عاشق خداوند هستند.

3ـ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ؛ نسبت به مؤمنین، بسیار فروتن و خاضع هستند.‌

4ـ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ؛ نسبت به کفار، بسیار سخت و باصلابت هستند.

5ـ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ؛ با تمام وجود و دائماً در راه خداوند، جهاد می‌کنند.

6ـ لَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖ ؛ از هیچ تهدیدی ـ چه شخصی، چه خانوادگی، چه بین المللی و... ـ هراس ندارند.

آنگاه در پایان آیه می­فرماید:

ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَ ٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ؛ این ویژگی‌ها، شامل هر فردی که بشود، نشان­دهندۀ فضل و رحمت بی‌انتهای خداوند نسبت به اوست و خداوند واسع و علیم است.

در برخی از روایات وارد است که پس از نزول این آیۀ شریفه، از رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال شد که این قوم با این ویژگی­ها، چه کسانی هستند؟ حضرت دست مبارک خویش را بر دوش سلمان نهاده و فرمودند: «

هذا و ذووه

»[31]، این سلمان و قوم او!

دینی که خداوند می­پسندد، دین قرآن و اهل­البیتعلیهم‌السلام است؛ و اساساً اسلام با اهل­البیتعلیهم‌السلام و ولایت معنا پیدا می‌کند.

ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَ أَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا [32]

«امروز [با نصبِ على بن ابى‏طالب به ولايت، امامت، حكومت و فرمانروايى بر امت‏] دينتان را براى شما كامل، و نعمتم را بر شما تمام كردم، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.»

بنابراین خداوند در سورۀ مبارکۀ مائده، از آینده، خبر غیبی می‌دهد و می­فرماید این قوم، قومی هستند که پرچم قرآن و اهل‌البیتعلیهم‌السلام را برافراشته خواهند کرد؛ و همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، در عصر حاضر، تنها جایی‌ که پرچم و شعارش، قرآن و اهل­البیتعلیهم‌السلام است، قوم مسلمان و شیعۀ ایران می­باشد.

آری، پرچم باید پرچم قرآن و اهل­البیتعلیهم‌السلام باشد، هرچند ممکن است در زیر این پرچم، تعدادی افراد ناشایست نیز حضور داشته باشند، همان­گونه که در زیر پرچم رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله نیز عده­ای منافق پیدا می­شدند، اما پرچم و پرچمدار، صالح بودند.

در ذیل آیات مورد بحث، روایت شده که از امام صادقعلیه‌السلام پرسیدند: منظور از عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ چه کسانـی هستند؟ حضرت سه مرتبـه فرمودند: به خـدا

قسم آنها اهل قم هستند.

[33]

ناگفته نماند که منظور از قم در فرهنگ روایی ما، مرکز شیعه می­باشد که در ایران محقق شده است. اولین مرکز شیعه در کوفه بود، اما به­خاطر خون­ریزی­ها و آزار بنی­العباس، اهل­البیتعلیهم‌السلام دستور دادند که جمعی از شیعیان به سمت قم کوچ کنند تا تشیع، گسترش معرفتی و همچنین گسترش جمعیتی پیدا نماید.[82]

در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خداوند در قرآن، نام ایرانیان را ذکر نفرموده است؟ حتی کلمۀ «قَوْم» را به صورت نکره آورده و فرموده: فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ؛ در حالی که می‌توانست کلمۀ «قَوْم» را به صورت معرفه ذکر نموده و بفرماید: «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِالقَوْمِ».

در پاسخ به این سؤال باید گفت که خداوند، این قوم را از این جهت معرفی نفرموده تا انحصاری پیش نیاید و شائبۀ بحث ملیت، ایجاد نشود؛ چرا که بحث ایرانی بودن خصوصیتی ندارد و برای خداوند، به­هیچ­وجه مسألۀ قومیت، مطرح نیست؛ خداوند با هیچ­کس قوم و خویشی ندارد تا نسبت به یک قومی، عنایت ویژه­ای داشته باشد. امام باقرعلیه‌السلام می‌فرمایند:

لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ [34]

«بین خداوند و احدی از مخلوقاتش، ارتباط خویشاوندی نیست.»

بنابراین منظور از بندگان صالح، شیعیان هستند، آن هم با مرکزیت منطقۀ ایران؛ یعنی افرادی که اهل پرچم قـرآن و عترت می­باشند، هرچند ممکن است در بین آنهـا

افرادی از عراق، افغانستان، لبنان، یمن، فرانسه و... نیز حضور داشته باشند.

خلاصه آنکه قرآن کریم در آیات شریفۀ مورد بحث، چند خبر غیبی بیان فرموده است:

خبر اول اینکه ایرانیان، مسلمان خواهند شد.

خبر دوم اینکه اسلام آنان، اسلام قرآن و عترت خواهد بود؛ یعنی شیعه            می­شوند و خداوند آنها را مدح می­فرماید.

خبر سوم اینکه این قوم در تحولات آخر الزمان، نقش محوری و کلیدی خواهند داشت؛ و سرکوبی فتنه و فساد اول یهود، توسط آنان رقم خواهد خورد.

 

حضرت قائم آل محمدk ؛ سرکوب­گر نهايی يهود

آنچه بیان شد در مورد جنگ اول اسلام با یهود بود، و اما در مورد جنگ دوم و نبرد نهایی با یهود، باید بگوییم که بر اساس برخی از روایات، سرکوب­گر نهاییِ فتنه و فساد دوم یهود، حضرت قائم آل محمدk خواهند بود که پس از پر شدن عالَم از ظلم و جور، ظهور فرموده و عالم را غرق در عدالت و نورانیت خواهند نمود.[35]

بنابراین باید ظلم و جور، تبدیل به یک جریان جهانی شده باشد تا آن حضرت ظهور فرموده و با آن مقابله کنند.

قرآن کریم، مرکز این فتنه و ظلم و شرک را یهود معرفی نموده و می­فرماید:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ

دشمن­ترین دشمنان برای اهل ایمان، اول یهود و سپس مشرکین هستند.

باید دانست که ترتیب­های قرآنی، یکی از خیزش­گاه­های پیام خداوند است و با دقت در آنها می­توان به نکات ظریفی دست یافت؛ با توجه به این نکتۀ بسیار مهم، درمی­یابیم که خداوند از اینکه نام یهود را در ابتدا ذکر فرموده، می­خواهد بفهماند که یهود را دشمن­ترین دشمنان خود بدانید!

این در حالی است که به لحاظ کمّی، باید در ابتدا نام مشرکین را ذکر می­فرمود، چرا­ که تعداد مشرکین، به مراتب بیشتر از تعداد یهودیان است؛ یهودیان در حال حاضر، حدود پانزده تا هجده میلیون نفر هستند، و حال آنکه تعداد افراد لائیک، مشرک، بت­پرست و ضد دین، حدود سه میلیارد نفر است! اما خداوند، یهود را بر مشرکین مقدم نموده تا با این تقدم بفهماند که این جمعیت یهود، با اینکه در اقلیت هستند، ولی در مرکز فتنه و فساد قرار دارند و افراد دیگر را خط­دهی و هدایت می­کنند.

حضرت صاحب الزمانعلیه‌السلام پس از ظهور، با دشمنان دین خدا می­جنگند و مرکز این دشمنی، یهود است. در روایات آمده است که آن حضرت در مکه ظهور ­کرده و در کوفه تجهیز قوا می­کنند؛ در اینجا صحبتی از نماز حضرت در کوفه نشده است، بلکه فرموده­اند: حضرت در مسجد الاقصی نماز می­خوانند.[36]

وَ لِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَ لِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا [37]

این نماز خواندن در مسجد الاقصی، یک معنای عملیاتی دارد و آن اینکه با نابودی یهود، ریشۀ شرک و کفر و نفاق، همه با هم کنده شده و حکومت

حق، مستقر می­گردد، چرا که اولین علامت استقرار حکومت صالحان، اقامۀ نماز است:

ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ [38]

«همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مى‏دارند...»

 

جهان در آستانۀ جنگی ديگر

از آنچه گفته شد به دست می­آید که:

1ـ در آخر الزمان و قبل از ظهور، جنگ بزرگی در آستانۀ وقوع است.

2ـ مرکز این جنگ، فلسطین ـ یا همان کشور جعلی اسرائیل ـ می­باشد.

3ـ این جنگ بین مسلمانان و یهودیان واقع خواهد شد؛ یعنی:

در یک سو، بندگان صالح و ویژۀ خداوند قرار دارند و خداوند در قرآن وعده فرموده که این بندگان صالح، فتنۀ اول یهود را سرکوب کرده و آنها را شکست خواهند داد. این بندگان صالح، از هر ملیت و قومیتی که هستند، حتماً باید اعتقادات آنها صحیح باشد، یعنی باید در زیر لوای پرچم قرآن و اهل­البیتعلیهم‌السلام قرار داشته باشند؛ چرا که قرآن، فقط و فقط این پرچم را مدح فرموده است. و همان­طور که گفتیم، این افراد، شیعیانی هستند که با محوریت ایران، به جنگ با یهود خواهند رفت.

و در سوی دیگر، یهود قرار دارد و پرچم آنان برافراشته است؛ گرچه ممکن است

در زیر پرچم آنان، مسیحیان یا مسلمانانِ متمایل به یهود نیز فعال باشند.

قرآن می‌فرماید: کسی که به یهود علاقه­مند باشد و در جهت آنان حرکت کند، از آنهاست، هر چند در ظاهر، اعتقاداتش با آنها متفاوت باشد:

يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَ ٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ

وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ

[39]


«اى اهل ايمان! يهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود مگيريد، آنان سرپرستان و دوستان يكديگرند [و تنها به روابط ميان خود وفا دارند]. و هر كس از شما، يهود و نصارى را سرپرست و دوست خود گيرد از زمره آنان است؛ بى‏ترديد خدا گروه ستمكار را هدايت نمى‏كند.»

4ـ در این جنگ، دوسوم مردم جهان، کشته می­شوند.[40]

جمهوری اسلامی ایران در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود دویست هزار شهید، تقدیم راه خداوند نمود، در حالی که قرار است در این جنگ، قریب پنج میلیارد نفر کشته شوند!

بنابراین، جنگ اولی که خداوند وعدۀ آن را در قرآن بیان فرموده، یک امر عادی و یک جنگ معمولی نیست. در جریان این جنگ، عدۀ زیادی زمین خواهند خورد؛ چرا که چنین جنگی، اراده­ای عظیم می­طلبد؛ و تنها کسانی سربلند خواهند شد که ایمانی قوی و اراده­ای پولادین داشته باشند.

 

رايحۀ امام زمانعلیه‌السلام شامۀ دشمنان ايشان را آزار می­دهد

واقعیت آن است که رایحۀ امام زمـانعلیه‌السلام ، شامۀ دشمنان ایشان را آزار می­دهد و

از جریان ظهور آن حضرت، به شدت واهمه دارند؛ چرا که در تورات و انجیل، این مطالب را خوانده­اند؛[41] و به همین دلیل است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، در جهت کوبیدن نظام جمهوری اسلامی ایران لحظه­ای از پای ننشسته و پیوسته در تلاش بوده­اند تا با ترورها، با جریان منافقین، با حادثۀ طبس، با جنگ تحمیلی، با تمام تحریم­ها و فتنه­ها، این انقلاب را به نابودی بکشانند. آنها اگر ما را دشمنی ضعیف، مجعول و ناتوان می­دانستند، لازم نبود این­همه سرمایه­گذاری کنند.

ازاین­رو با تمام توان، به میدان آمده و از هر راهی درصدد ضربه­زدن هستند؛ از طریق هالیوود، علیه امام زمانعلیه‌السلام فیلم می­سازند؛ برنامه­های کامپیوتری طراحی         می­کنند؛ علیه شیعیان سرمایه­گذاری می­کنند؛ برای اقتصاد کشور ایران مشکل­آفرینی می­کنند؛ با جنگ تبلیغاتی گسترده علیه انقلاب اسلامی، به­دنبال آن هستند تا بتوانند تفکرات بشر را بر علیه اسلام، تجهیز کنند.

تبلیغات آنان به جایی رسیده که اکنون مردم آمریکا و جهان غرب، اسلام را در ذهن خود، مساوی با ترور، خشونت و عدم بهداشت می­پندارند!

در غرب، مظاهر تمام ادیان، آزاد است مگر اسلام! در همین بیست سال اخیر،

حدود پانصد معبد بودائی در آمریکا ساخته شده است، اما مثلاً در فرانسه با حجاب زنان مسلمان، به شدت برخورد می­کنند!

آری! دشمنان نیز ظهور امام زمانعلیه‌السلام را نزدیک دانسته و از آن، احساس خطر می­کنند؛ و به همین دلیل است که در حال تجهیز خود هستند. تصور آنها این است که با دشمنی و خباثت، می­توانند مانع ظهـور و امر فرج شوند! و به تعبیر قـرآن کریم،

می­خواهند با فوت­کردن، نور خداوند را خاموش کنند!

يُرِيدُونَ لِيُطۡفِ‍ُٔ‍ُٔـُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَ ٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَ لَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ [42]

«مى‏خواهند نور خدا را با دهان‏هايشان خاموش كنند در حالى كه خدا كامل كننده نور خود است، گرچه كافران خوش نداشته باشند.»

اگر کسی می­خواهد منتظر امام زمانعلیه‌السلام باشد، باید منتظر این جنگ جهانی باشد. خداوند به همۀ ما رحم کند و توفیق دهد تا بتوانیم حقیقت را یافته و پای حقیقت، استوار بمانیم.

 

برای تحقق­ ظهور بايد کاری کرد

نکتۀ بسیار مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که برای تحقق این امر عظیم، باید لیاقت­های لازم را کسب نماییم. فضای کنونی جامعه، به لحاظ اخلاقی و معرفتی، مناسب نیست؛ باید روحیۀ مجاهدت در میان عموم مردم وجود داشته باشد؛ باید اخوّت­های ایمانیِ اول انقلاب، از خود گذشتگی­ها، برادری­ها، هم­دلی­ها دوباره حاصل شود؛ با آن روحیه بود که جنگ تحمیلی به پیش رفت. اگر تغییر کرده و آمادگی­های گذشته را برگردانیم و دوباره همان روحیۀ اول انقلاب را در خود زنده کنیم، این کار، مقدمه­ای برای ظهور امام زمانعلیه‌السلام خواهد بود.

متأسفانه فردگرایی­ها و خودپرستی­هایی که اکنون در جامعۀ ما رواج پیدا کرده، نشان می­دهد که ما در حال حاضر، آن صلاحیتی را که عباد صالح باید داشته باشند، نداریم! آمار پرونده­های قضایی، درگیری­ها بر سر مسائل دنیوی، عدم عفو و گذشت، کمبود اخلاق حسنه و مسائل دیگری از این قبیل، نشان می­دهد که جامعۀ ما با جامعۀ صالح و پا در رکاب، فاصله دارد! ما هنوز به شاخصه­هایی که آیات شریفۀ مورد بحث دربارۀ عباد صالح بیان فرمود، نرسیده­ایم! متأسفانه بعضی از افراد ـ چه در تودۀ مردم و چه در بدنۀ مسؤولین ـ منافق هستند؛ بعضی از افراد، ضعیف الایمان هستند؛ البته عدۀ قلیلی هم وجود دارند که از مؤمنین راسخ می­باشند، اما این تعداد قلیل، برای آن هدف عظیم، کفایت نمی­کند.

تحقق ظهور، آمادگی­های خاص خود را می­طلبد و ما برای تحصیل این سطح از آمادگی، یکسری وظایف داریم.

گرچه خداوند در بعضی مواقع با یک اتفاق یا جریانی، قلوب جمع کثیری از افراد را اصلاح می­فرماید، ولی ما نباید در برابر چنین مواردی منفعل بوده و منتظر اتفاقات خاص باشیم، بلکه باید با تمام وجود در مسیر تحقق دین حق، تلاش کنیم.

باب جهاد همیشه باز بوده و هیچ­گاه بسته نخواهد شد. امیر­المؤمنینعلیه‌السلام           می­فرمایند:

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ‏ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه‏»[43]

همانا جهاد بابی است از ابواب بهشت که خداوند آن را برای اولیاء خاص خود باز فرموده است.

انسان دائماً می­تواند وارد صحنۀ جهاد شود؛ منتها نوع جهاد در هر زمان، متفاوت است. اگر باب جهاد نظامی بسته باشد، باب جهاد فرهنگی و اجتماعی، باب جهاد اقتصادی، باب جهاد علمی و امثال اینها باز است.

شهداء، کسانی بودند که وارد کارزار جهاد شده و قدرت گذشتن از دنیا را کسب نمودند؛ در غیر این صورت، نمی­توانستند در مواقع حساس، از جان خویش بگذرند.

این روش و منش شهداء، باید در جامعۀ ما گسترش پیدا کند تا به توفیق الهی بتوانیم آمادگی­های لازم را کسب نماییم.

 

تحول جهان در گرو تحول ايران

کسب این آمادگی و تحول، باید از نقطۀ مرکزی آغاز گردد؛ بنابراین در گام اول، باید از کشور خودمان شروع کنیم؛ یعنی باید در جامعۀ شیعی، با نفاق و ظلمی که در قالب اسلام، جولان می­دهد، برخورد کنیم، آن ظلم و کفری که در ظاهر، نقاب اسلام بر چهره نهاده ولی در باطن، منافق و ظالم است.

این تحول در جامعۀ شیعه، کار جدی و زیادی می­طلبد و همۀ ما در این­باره مسؤولیت داریم.

گام دوم تحول، عبارت است از تغییر و تحول لازم در عالم اسلام؛ این تحول لازم، توسط شیعیان پاک و اصلاح­شده انجام می­پذیرد.

در گام سوم باید اهل حقیقت از سایر ادیان، مورد توجه قرار گرفته تا حقیقت اسلام ناب به آنها برسد و متحول گردند.

جریان ظهور نیز به همین صورت آغاز می­گردد، یعنی ابتدا با بیان حق و دعوت به آن شروع می­شود، و بر خلاف پندار بعضی از افراد، این­گونه نیست که از همان ابتدای ظهور، بنا بر جنگ بوده باشد و به روی همۀ مخالفین، شمشیر کشیده شود، بلکه شمشیر، مربوط به زمانی است که برای اصلاح افراد، امیدی وجود نداشته باشد؛ تا وقتی که بتوان بیمار را با دارو درمان کرد، نباید دست به تیغ جراحی ­برد؛ هیچ پیغمبری این کار را انجام نداده است؛ جنگ­ها و نفرین­ها، همیشه مربوط به زمانی بوده که هیچ راهی برای بازگشت به حقیقت وجود نداشته است.

در سورۀ مبارکۀ نوح، شکایت حضرت نوحعلیه‌السلام به درگاه الهی را ببینید؛ عرضه می­دارد: خداوندا! از هر فرصتى براى هدايت قوم خود، استفاده كردم و دائماً و به­طور خستگى ناپذير و شبانه­روز آنان را پند و اندرز دادم اما کسی توجه نکرد!

قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَ نَهَارٗا ۞ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا ۞ وَ

إِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَ ٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ وَ أَصَرُّواْ وَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا ۞  ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا ۞ ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَ أَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا ۞  فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ۞ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ۞ وَ يُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَ بَنِينَ وَ يَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَ يَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ۞ مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ۞ وَ قَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا ۞ أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا ۞  وَ جَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَ جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا ۞ وَ ٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا ۞ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَ يُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا ۞  وَ ٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا ۞ لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا ۞ قَالَ نُوحٞ رَّبِّ إِنَّهُمۡ عَصَوۡنِي وَ ٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ يَزِدۡهُ مَالُهُۥ وَ وَلَدُهُۥٓ إِلَّا خَسَارٗا ۞  وَ مَكَرُواْ مَكۡرٗا كُبَّارٗا ۞ وَ قَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَ لَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَ لَا سُوَاعٗا وَ لَا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسۡرٗا ۞  وَ قَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗاۖ وَ لَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلٗا ۞ مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا ۞ وَ قَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا ۞ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا

[44]

«گفت: پروردگارا! همانا قوم خود را شب و روز [به آيين توحيد] دعوت كردم، ۞ ولى دعوت من جز بر فرارشان نيفزود، ۞ و من هرگاه آنان را دعوت كردم تا آنان را بيامرزى، انگشتان خود را در گوش‏هايشان كردند و جامه‏هايشان را به سر كشيدند و بر انكار خود پافشارى ورزيدند و به شدت تكبّر كردند، ۞ آن گاه آنان را آشكارا دعوت كردم، ۞ سپس آشكار و پنهان آنان را خواندم. ۞ پس [به آنان‏] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره بسيار آمرزنده است. ۞ تا بر شما از آسمان باران پى در پى و با بركت فرستد، ۞ و شما را با اموال و فرزندان يارى كند، و برايتان باغ‏ها و نهرها قرار دهد، ۞ شما را چه شده كه [ربوبيت خدا را نفى كرده و در نتيجه از بندگى‏اش دست برداشته و] از عظمت و بزرگى خدا مأيوس هستيد؟ ۞ در حالى كه شما را مرحله به مرحله [خاك، نطفه، علقه، مضغه، گوشت، استخوان و...] آفريده است ۞ آيا ندانسته‏ايد كه خدا هفت آسمان را چگونه بر فراز يكديگر آفريد؟ ۞ و ماه را در ميان آنها روشنى بخش، و خورشيد را چراغ فروزان قرار داد، ۞ و خدا شما را از زمين [مانند] گياهى رويانيد، ۞ سپس شما را در آن باز مى‏گرداند و باز به صورتى ويژه بيرون مى‏آورد، ۞ و خدا زمين را بر شما فرشى گسترده قرار داد، ۞ تا از راه‏ها و جاده‏هاى وسيع آن [هر جا كه خواستيد] برويد؟ ۞ نوح گفت: پروردگارا! آنان از من نافرمانى كردند و از كسانى [چون سردمداران كفر و متوليان بتخانه‏] پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان جز خسارت و زيانى بر آنان نيفزود! ۞ و [اين پيشوايان گمراهى، براى گمراه نگاه داشتن اين مردم‏] نيرنگى بزرگ به كار گرفتند، ۞ و گفتند: دست از معبودانتان بر نداريد، و هرگز [بت‏هاى‏] وَدّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را رها نكنيد؛ ۞ همانا بسيارى را گمراه كردند. و [پروردگارا!] ستمكاران را جز گمراهى ميفزا. ۞ [همه آنان‏] به سبب گناهانشان غرق شدند و بى‏درنگ در آتشى درآورده شدند كه [از آن‏] در برابر خدا براى خود ياورانى نيافتند، ۞ و نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار ۞ كه اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى بدكار و ناسپاس زاد و ولد نمى‏كنند.»

بنابراین هر وقت که دیگر هیچ راهی برای دریافت حقیقت، وجود نداشته باشد، یا جای آه است یا آهن؛ یا پیامبری آه می­کشد تا بدکاران هلاک شوند، یا آهنی به خرج داده و آنها را توسط مؤمنین، هلاک می­گرداند.

پس باید در ابتدا، داخل جامعۀ ایران و شیعه، سپس عموم مسلمین، و در نهایت عموم مردم جهان، آمادۀ تغییر شوند تا در نتیجه، افرادی که قابلیت اصلاح دارند، به دامان جبهۀ حق برگردند؛ بعد از آن، افرادی که بر باطل می­مانند کسانی هستند که حق برای آنها روشن شده ولی با این حال، گردن­کشی می­کنند؛ اینجاست که انسان، از شکستن گردن گردن­کشان، هیچ ابایی نخواهد داشت!

 


[1]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 4.

[2]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 5.

[3]. همان، آیۀ شریفۀ 6.

[4]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 7.

 [5]. تفسير نمونه، ج‏12، ص: 28 تا 32.

[6]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 4.

[7]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 64.

[8]. سورۀ مبارکۀ آل­عمران، آیۀ شریفۀ 21.

[9]. در این آیۀ شریفه، فعل یَقتُلُونَ به­صورت مضارع آمده که استمرار را می­رساند؛ گویا می­فرماید: یکی از کارهای مستمر آنان پیغمبرکشی بوده است؛ اما فعل یَقتُلُونَ بدون هیچ تأکیدی بیان شده برخلاف فعل لَتُفسِدُنَّ در آیات مورد بحث که این فعل نیز مضارع است ولی همراه با دو تأکید آمده است.

[10]. سورۀ مبارکۀ مریم، آیۀ شریفۀ 93.

[11]. سورۀ مبارکۀ زمر، آیۀ شریفۀ 53.

[12]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 543.

[13]. اشاره به جریان فرمان خداوند به حضرت ابراهیمA برای ذبح فرزندش حضرت اسماعیلA. سورۀ مبارکۀ صافات، آیۀ شریفۀ 102.

[14]. «اَللّهُمَّ اشغَلِ الظّالمینَ بِالظّالِمینَ وَ اجعَلنا بَینَهُم سالِمینَ»، خدایا ستمگران را با ستمگران مشغول کن و ما را بین آنان سلامت بدار؛ این عبارت، دعایی است که بین مسلمانان مرسوم است. البته در دعای بیست­وهفتم صحیفۀ سجادیهA چنین می­فرماید: «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ».

[15]. «و در اينكه آمدن آن بندگان خـدا به­سوى بنى­اسرائيل و قتل عـام و اسارت و غارت و تخريب آنـان را «بعث الهى»

خوانده، اشكالى ندارد چرا كه اين بعث و برانگيختن بر سبيل كيفر و در برابر فساد و طغيان و ظلم به غير حق بنى­اسرائيل بوده است، پس كسى نگويد كه خدا با فرستادن چنين دشمنانى آدم‏كش و مسلط ساختن آنان بر بنى­اسرائيل نسبت به ايشان ظلم كرده، بلكه خود ايشان به خود ظلم كردند.» (ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 51). در برخی دیگر از تفاسیر نیز قریب به همین معنا آمده است؛ مانند: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 615؛ منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج‏5، ص: 250؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج‏2، ص: 649.

[16]. سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 129.

[17]. سورۀ مبارکۀ فتح، آیۀ شریفۀ 7.

[18]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 19.

[19]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 16.

[20]. سورۀ مبارکۀ اعراف، قسمتی از آیۀ شریفۀ 28.

[21]. سورۀ مبارکۀ نساء، قسمتی از آیۀ شریفۀ 172.

[22]. سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ 89.

[23]. تفصیل این جریان در فصل چهارم، صفحه: 178 گذشت.

[24]. مرحوم سید قطب در تفسیر: فى ظلال القرآن، ج‏4، ص: 2214.

[25]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 13.

[26]. المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، ج‏2، ص 184.

[27]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 6.

[28]. سورۀ مبارکۀ حج، آیۀ شریفۀ 17.

[29]. سورۀ مبارکۀ مائده، آیۀ شریفۀ 82.

[30]. همان، آیۀ شریفۀ 54.

[31]. «روى‏ ان النبي ص سئل عن هذه الاية، فضرب‏ بيده‏ على‏ عاتق‏ سلمان‏ فقال هذا و ذووه.» (تفسير نور الثقلين، ج‏1، ص: 642، ذیل آیۀ شریفۀ 63 سورۀ مبارکۀ مائده)

[32]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 3.

[33]. «وَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُم‏.» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏57، ص: 216)

[34]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 74.

[35]. «مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً.» (الغيبة (للنعماني)؛ ص81)

[36]. «قال عليه السّلام: ثمّ إنّ المهدي‏ يرجع إلى بيت‏ المقدس‏ فيصلّي بالناس أيّاما فإذا كان يوم الجمعة و قد أقيمت الصلاة فينزل عيسى ابن مريم في تلك الساعة من السماء عليه ثوبان أحمران و كأنّما يقطر من رأسه الدهن و هو رجل صبيح المنظر و الوجه أشبه الخلق بأبيكم إبراهيم فيأتي إلى المهدي و يصافحه و يبشّره بالنصر فعند ذلك يقول له المهدي: تقدّم يا روح اللّه و صلّ بالناس، فيقول عيسى: بل الصلاة لك يا ابن بنت رسول اللّه، فعند ذلك يؤذن عيسى و يصلّي خلف المهدي ع (إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ع، ج‏2، ص: 171)

[37]. سورۀ مبارکۀ اسراء، قسمتی از آیۀ شریفۀ 7.

[38]. سورۀ مبارکۀ حج، قسمتی از آیۀ شریفۀ 41.

[39]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 51.

[40]. رجوع کنید به پی­نوشت [52].

[41]. برخی کتاب­های پیشنهادی در این موضوع برای مطالعه: «آمریکا ستیزی چرا؟»، اثر روژه گارودی؛ «مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا»، اثر رضا هلال؛ «پروتکل­های دانشوران صهیون»، اثر عجاج نهیوض؛ «دسیسه­های شیطانی»، اثر مجید صفاتاج.

[42]. سورۀ مبارکۀ صف، آیۀ شریفۀ 8.

[43]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 69، خطبۀ 27.

[44]. سورۀ مبارکۀ نوح، آیات شریفۀ 5 تا 27.