پایان تاریخ و نبرد نهایی- فصل پنجم
فصل پنجم
تصویر نبرد نهایی در قرآن:
شکست حتمی رژیم فاسد اسرائیل
نظرات مفسرين دربارۀ آيات ابتدايی سورۀ إسراء
تحليل دقيق آيات
يک) سخن از فتنهای است که فتنهگر، يهود است
دو) مرکز اين فتنه فلسطين است
سه) اين فتنه، فتنهای جهانی است
دلیل اول
دلیل دوم
دلیل سوم
دلیل چهارم
چهار) بندگان صالح خداوند، سرکوبگران بنیاسرائيل هستند
توجيه برخی از مفسرين
ردّ کلام مفسرين
توجيهی ديگر
ردّ توجيه دوم
خلاصۀ تحليل آيات
نقد و بررسی نظرات مفسرين
ردّ تطبيق جريان بُخْتُنَصَّر بر سرکوب اول يهود
ردّ جريان اسپيانوس
ردّ جريان جنگ رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله با يهوديان مدينه
ردّ جريان جنگ هيتلر
نتیجۀ نهایی تحلیل آيات ابتدايی سورۀ إسراء
ديدگاه و عملکرد يهود در جهان معاصر
قوم سلمان؛ سرکوبگرِ فتنۀ اول يهود
حضرت قائم آل محمدk ؛ سرکوبگر نهايی يهود
جهان در آستانۀ جنگی ديگر
رايحۀ امام زمانعلیهالسلام شامۀ دشمنان ايشان را آزار میدهد
برای تحقق ظهور بايد کاری کرد
تحول جهان در گرو تحول ايران
خداوند در قرآن کریم، به صورت قطعی خبر از دو رویداد مهم در آخر الزمان بیان میفرماید:
واقعۀ اول در فصل دوم به تفصیل بیان شد، که عبارت بود از پایان تاریخ بشریت با غلبۀ تمدن نورانی اسلام بر کل جهان.
واقعۀ دوم، جریان جنگی است که در آستانۀ برپایی آن تمدن نورانی، بین مسلمانان و بنیاسرائیل اتفاق میافتد.
قرآن کریم از بین تمام حوادث آخر الزمان، فقط به این حادثه اشاره میفرماید. اینکه خداوند از بین تمام جریانات، تنها این جریان را در محور محکمات قرآنی قرار داده، یک مسألۀ عجیبی است! یعنی میخواهد تذکر دهد که محور تحقق تمدن پایانی و نورانی اسلام، همین جریان برخورد اسلام با یهود است؛ بنابراین مبادا درگیر حواشی شده و ذهنتان از این موضوع اصلی و محوری منحرف گردد.
در آیات ابتدائی سورۀ مبارکۀ اسراء میفرماید:
وَ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَ لَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا
«ما در تورات به بنىاسرائيل خبر داديم كه قطعاً دو بار در زمين فساد مىكنيد و [در برابر طاعت خدا] به سركشى و طغيان [و نسبت به مردم به برترىجويى و ستمى] بزرگ دچار مىشويد.»
در آیۀ بعد میفرماید:
فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ وَ كَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا
[2]
«پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده [عذاب و انتقام ما به كيفر] نخستين فسادانگيزى و طغيان شما فرا رسد، بندگان سخت پيكارگر ونيرومند خود را بر ضد شما برانگيزيم، آنان [براى كشتن، اسير كردن و ربودن ثروت و اموالتان] لابهلاى خانهها را [به طور كامل و با دقت] جستجو مىكنند؛ و يقيناً اين وعدهاى انجام شدنى است.»
خطاب این آیات به بنیاسرائیل است؛ میفرماید: بندگانی بسیار قوی و باصلابت بر علیه شما برمیانگیزانیم؛ بهطوری که خانه به خانه بهدنبال شما میگردند و شما را بهطور قطعی شکست خواهند داد.
در آیۀ بعد میفرماید:
ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَ أَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَ بَنِينَ وَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا [3]
«سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مىگردانيم و شما را به وسيله اموال و فرزندان تقويت مىكنيم، و نفرات [رزمى] شما را بيشتر مىگردانيم.»
دوباره روی قدرت و امکانات را به شمـا برگردانده و با نفرات و امـوال، شما را
مدد میرسانیم. تعداد شما زیاد شده و دوباره غلبه خواهید کرد. در این غلبه، زمینه و بستر فساد دوم فراهم میشود.
در اینجا خداوند تذکر جدی داده و در آیۀ بعد میفرماید:
إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡۖ وَ إِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَا
«اگر نيكى كنيد به خود نيكى كردهايد، و اگر بدى كنيد به خود بدى كردهايد.»
سپس در ادامۀ همین آیه میفرماید:
فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِيَسُُٔواْ وُجُوهَكُمۡ وَ لِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَ لِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا
«پس هنگامى كه [زمان ظهور] وعده دوم [براى عذاب و انتقام] فرا رسد، [پيكارگرانى بسيار سختگير بر ضد شما برمىانگيزيم] تا شما را [با دچار كردن به مصايب سنگين و گزند و آسيب فراوان] غصهدار و اندوهگين كنند و به مسجد [اقصى] درآيند، آن گونه كه بار اول درآمدند تا هر كه و هر چه را دست يابند، به شدت در هم كوبند و نابود كنند.»
وقتی وعدۀ دوم فرا برسد، همۀ شرایط محقق میگردد تا اینکه بهصورت نهایی شکست بخورید؛ آنچنان بلایى بر سر شما مىآورند كه آثار غم و اندوه از صورتهاى شما ببارد! آنها حتى معبد بزرگ شما، یعنی بيتالمقدس را از دستتان گرفته و در آن داخل مىشوند همانگونه كه بار اول داخل شدند. آنها به اين هم قناعت نمىكنند، بلکه تمام بلاد و سرزمينهای اشغال شده را درهم كوبیده و ويران مىسازند.
نظرات مفسرين دربارۀ آيات ابتدايی سورۀ إسراء
در تفسیر نمونـه، دیدگاههای مختلف دربارۀ این آیـات را که در کتب تفسیـری
بیان شده، به تفصیل ذکر میکند؛ ما در اینجا برای استفادۀ بهتر خوانندگان گرامی، عبارات این کتاب را عیناً ذکر میکنیم:
«گر چه تاريخ پر ماجراى بنىاسرائيل، فراز و نشيب بسيار دارد، و پيروزیها و شكستها در آن فراوان ديده مىشود اما در اينكه قرآن به كداميک از اين حوادث اشاره مىكند در ميان مفسران گفتگو بسيار زياد است، كه به عنوان نمونه چند قسمت از آنها را ذيلاً مىآوريم.
1. آنچه از تاريخ بنىاسرائيل استفاده مىشود اين است كه نخستين كسى كه بر آنها هجوم آورد و بيتالمقدس را ويران كرد، بختالنصر پادشاه بابل بود، و هفتاد سال بيتالمقدس به همان حال باقى ماند، تا يهود قيام كردند و آن را نوسازى نمودند. دومين كسى كه بر آنها هجوم برد قيصر روم اسپيانوس بود كه وزيرش «طرطوز» را مأمور اين كار كرد؛ او به تخريب بيتالمقدس و تضعيف و قتل بنىاسرائيل كمر بست، و اين حدود يکصد سال قبل از ميلاد بود.
بنابراين ممكن است دو حادثهاى كه قرآن به آن اشاره مىكند همان باشد كه در تاريخ بنىاسرائيل نيز آمده است. زيرا حوادث ديگر در تاريخ بنىاسرائيل آنچنان شديد نبود كه حكومت آنها را به كلى از هم متلاشى كند، ولى حملۀ بختالنصر، قدرت و شوكت آنها را بهكلى درهم كوبيد. اين تا زمان «كورش» ادامه داشت؛ و پس از آن بنىاسرائيل مجدداً به قدرت رسيدند و اين وضع ادامه داشت تا بار ديگر قيصر روم بر آنها هجوم برد و حكومتشان را متلاشى كرد و اين دربدرى همچنان ادامه يافت تا در اين اواخر كه به كمک قدرتهاى جهانخوار و استعمارگـر، حكومتـى براى خـود دست و پا كردند. (تفسير الميزان،
جلد 13، ص 46)
2. طبرى در تفسير خود نقل مىكند كه پيامبرصلیاللهعلیهوآله فرمود: مراد از فساد اول، قتل حضرت زكرياعلیهالسلام و گروهى ديگر از پيامبران، و منظور از وعدۀ نخستين، وعدۀ انتقام الهى از بنىاسرائيل به وسيلۀ بختالنصر مىباشد؛ و مراد از فساد دوم شورشى است كه بعد از آزادى به وسيلۀ يكى از سلاطين فارس مرتكب شدند و دست به فساد زدند؛ و مراد از وعدۀ دوم هجوم انطياخوس پادشاه روم است.
اين تفسير با تفسير اول تا اندازهاى قابل انطباق است، ولى هم راوى اين حديث مورد وثوق نيست و هم انطباق تاريخ زكريا و يحيى بر تاريخ بختالنصر و اسپيانوس يا انطياخوس محرز نمىباشد؛ بلكه بنا به گفتۀ بعضى، بختالنصر معاصر ارميا يا دانيال پيامبر بوده، و قيام او حدود ششصد سال پيش از زمان يحيى صورت گرفته؛ بنابراين چگونه بختالنصر مىتواند براى انتقام خون يحيى اقدام كرده باشد.
3. بعضى ديگر گفتهاند بيتالمقدس يک بار در زمان داود و سليمان ساخته شد و بختالنصر آن را ويران كرد كه اين همان وعدۀ اولى است كه قرآن به آن اشاره مىكند؛ و بار ديگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آن را طيطوس رومى ويران ساخت (توجه داشته باشيد طيطوس يا طرطوز كه در بالا ذكر شد قابل انطباق است) و از آن پس همچنان ويران ماند تا در عصر خليفۀ دوم كه آن سرزمين به وسيلۀ مسلمانان فتح شد. (تفسير ابوالفتوح رازى، ج7، پاورقى صفحه 209 به قلم دانشمند گرانمايه مرحوم شعرانى)
اين تفسير نيز چندان منافات با دو تفسير بالا ندارد.
4. در برابر تفسيرهاى فوق و تفاسير ديگرى كه كم و بيش با آنها هماهنگ است، تفسير ديگرى داريم كه سيد قطب در تفسير فى ظلال احتمال آن را داده است كه با آنچه گفته شد به كلى متفاوت مىباشد، و آن اينكه: اين دو حادثۀ تاريخى در گذشته و در زمان نزول قرآن واقع نشده بوده، بلكه مربوط به آينده است كه يكى از آنها احتمالاً فساد آنها در آغاز اسلام بود كه منجر به قيام مسلمانان به فرمان پيامبرصلیاللهعلیهوآله بر ضد آنان شد و به كلى از جزيرۀ عرب بيرون رانده شدند، و ديگرى مربوط به قيام نازیهاى آلمان به رياست هيتلر بر ضد يهود بوده است. (تفسير فى ظلال، جلد 5، ص 308)
ولى اشكال اين تفسير اين است كه در هيچیک از آنها داخل شدن قوم پيروزمند در بيت المقدس، تا چه رسد به ويران كردن آن، وجود ندارد.
5. آخرين احتمال اينكه بعضى احتمال دادهاند اين دو حادثه مربوط به رويدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشكيل حزبى بنام صهيونيسم و تشكيل دولتى بنام اسرائيل در قلب ممالک اسلامى است. منظور از فساد اول بنىاسرائيل و برترى جويى آنها همين است؛ و منظور از انتقام اولى آن است كه ممالک اسلامى در آغاز كه از اين توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بيتالمقدس و قسمتى از شهرها و قصبات فلسطين را از چنگال يهود بيرون آورند، و نفوذ يهود از مسجد الاقصى به كلى قطع شد.
و منظور از فساد دوم، هجوم بنىاسرائيل با اتكاى نيروهاى استعمارى جهانخوار و اشغـال سرزمينهـاى اسلامـى و گرفتـن بيت
المقدس و مسجدالاقصى است.
و به اين ترتيب بايد مسلمانان در انتظار پيروزى دوم بر بنىاسرائيل باشند بطورى كه مسجدالاقصى را از چنگال آنها بيرون آورند و نفوذشان را از اين سرزمين اسلامى به كلى قطع كنند. اين همان چيزى است كه همۀ مسلمين جهان در انتظار آنند و وعدۀ فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان. (از مجله مكتب اسلام شماره 12 و يک سال 13، از بحث تفسيرى آقاى ابراهيم انصارى)
و تفاسير ديگرى كه ذكر آنها چندان قابل ملاحظه نيست.
ولى ظاهر آيۀ «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً» آن است كه حداقل فساد اول بنىاسرائيل و انتقام آن در گذشته واقع شده است. از همۀ اينها گذشته مسألۀ مهمى كه بايد در اينجا مورد توجه قرار گيرد اين است كه ظاهر تعبير «بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ» (ما گروهى از بندگان خود را كه قدرت جنگى زيادى داشتند بر ضد شما مبعوث كرديم)، نشان مىدهد كه گروه انتقامگيرنده، مردان با ايمان بودند كه شايستۀ نام «عباد» و عنوان «لَنا» و همچنين «بَعَثْنا» بودهاند و اين معنى در بسيارى از تفاسير كه در بالا گفته شد ديده نمىشود. ولى با همۀ اوصاف نمىتوان انكار كرد كه اگر قرينۀ قاطعى قائم نشود ظاهر آيات مورد بحث در بدو نظر آن است كه جمعيت انتقامگيرنده، مردمى با ايمانند.
به هر حال آيات فوق اجمالاً به ما مىگويد كه بنىاسرائيل دو بار سخت به فساد دست زدند و استكبار ورزيدند و خدا از آنها انتقام سختى گرفت؛ و هدف از بيان اين موضوع، درس عبرتى براى آنها و ما و همۀ انسانها است تا بدانيم ستمگریها و فسادانگيزىها در پيشگاه خدا بدون مجازات نمىماند. هنگامى كه قدرت يافتيم حوادث دردناكى را كه در آينده در انتظار ما است فراموش نكنيم و از تواريخ گذشتگان اين درس را بياموزيم.» [5]
تحليل دقيق آيات
با تأمل در خود آیات، نکات و شاخصههایی بهدست میآید:
يک) سخن از فتنهای است که فتنهگر، يهود است
وَ قَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَ لَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا
«ما در تورات به بنىاسرائيل خبر داديم كه قطعاً دو بار در زمين فساد مىكنيد و [در برابر طاعت خدا] به سركشى و طغيان [و نسبت به مردم به برترىجويى و ستمى] بزرگ دچار مىشويد.»
منظور قرآن از بنیاسرائیل در اکثر موارد، یهود است.
«اسرائیل»، نام دیگر حضرت یعقوبعلیهالسلام است. ایشان دوازده فرزند داشتند که توسط هر کدام از آنها یک قبیله بهوجود آمد؛ آنها را بنیاسرائیل یا اسباط نامیدند. بنیاسرائیل یا اسباط، غیر یهود را نیز شامل میشود اما یهود، خودشان را بنیاسرائیل دانسته و دیگران را فرزندان یهود نمیدانند.
پیش از این گفتیم که یهودیان، برتری نژادی خاصی برای خود قائل هستند؛ و نیز اشاره کردیم که کتاب «تلمود» ـ که حاوی آموزههای یهود است ـ انسانها را به سه دسته تقسیم میکند:
دستۀ اول: انسانهای درجۀ یک، که همان انسانهای واقعی هستند و بقیۀ انسانها، حیواناتی انساننما محسوب میشوند؛ یعنی معتقدند که انسانهای درجۀ یک، ما فرزندان اسرائیل هستیم و خداوند زمین را برای ما آفریده است.
دستۀ دوم: انسانهای درجۀ دو، که حیواناتی مفید هستند (یعنی غیریهودیانی که یهود را به رسمیت میشناسند و درخدمت آنان هستند).
دستۀ سوم: انسانهای درجۀ سه، که حیوانات موذی هستند و باید به ارزانترین شیوه، کشته شوند (یعنی دشمنان یهود).
نکتۀ مهم این است که بنیاسرائیل، این مطالب را تعلیم از جانب خداوند میدانند! ازاینرو باید یهود را قومی خطرناک دانست؛ چرا که کشتن دیگران را یک کار عبادی میپندارند! هیچکس و هیچ مرامی به این اندازه، خودبرتربین نیست که بگوید: ما باید بر جهان مسلط گردیم و هر کسی که ما را قبول نداشت، باید کشته شود!
بنابراین، فتنهگران مورد اشاره در آیات شریفه، یهود هستند.
دو) مرکز اين فتنه فلسطين است
از عبارت وَ لِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ فهمیده میشود که مرکز این فتنه، فلسطین است؛ زیرا میفرماید مهاجمین، هم در مرتبۀ اول و هم
در مرتبۀ دوم، وارد مسجد الاقصی میشوند.
یک کشور زمانی شکست میخورد که پایتخت آن ساقط شود؛ و پایتخت فتنۀ یهود، مسجد الاقصی است.
نکتۀ قابل تأمل این است که تا چند سال پیش، تلآویو به عنوان مرکز اسرائیل شناخته میشد، اما ناگهان، اورشلیم را به عنوان پایتخت معرفی کردند! [74]
سه) اين فتنه، فتنهای جهانی است
از آیات قرآن برمیآید که این فتنه، فتنهای جهانی است؛ چهار دلیل بر این مطلب حکایت دارد:
دلیل اول:
خداوند میفرماید: لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ؛ در عبارت لَتُفۡسِدُنَّ دو تأکید وجود دارد: یکی حرف «لام»؛ و دیگری «نون تأکید ثقیله» (یا همان نون مشدد).
در ادبیات عرب، هنگامی از تأکید استفاده میشود که مطلب مورد نظر، از اذهان عموم مردم به دور است، یا اینکه آن مطلب، برای افراد، قابلپذیرش نیست؛ ازاینرو گویندۀ کلام برای باورپذیرکردن آن مطلب، از تأکید استفاده نموده و قسم میخورد.
در این آیۀ شریفه نیز خداوند با دو تأکید خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: به حق و حقیقت قسم که شما در زمین، دو مرتبه فساد میکنید.
بیان این مطلب در حالی است که فساد در قوم بنیاسرائیل، یک امر عادی و روزمره بوده است و خبر دادن از آن، نیاز به تأکید ندارد!
بنابراین از تأکیدهای این آیه میفهمیم که خداوند از دو فتنه و فساد خاص، خبر میدهد نه فسادهای معمولی و روزمره.
دلیل دوم:
اگـر منظـور لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ، فساد منطقـهای و صرفـاً در محدودۀ
فلسطین باشد، این عبارت شریفه، خلاف واقع خواهد بود؛ زیرا فساد و خونریزی یهود علیه فلسطینیان، تنها دو مرتبه نبوده، بلکه هزاران مرتبه بوده است.
قرآن میفرماید یهودیان، قومی آتشافروز هستند، شغل آنها فتنهگری است و دائماً به دنبال فساد در زمین هستند:
كُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَ يَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَ ٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ
«هر زمان آتشى را براى جنگ [با اهل ايمان] افروختند خدا آن را خاموش كرد، و همواره در زمين براى فساد مىكوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد.»
پس مراد از دو مرتبه فساد در زمین، صرفاً فساد و جنگافروزی در منطقۀ فلسطین نخواهد بود.
دلیل سوم:
بالاترین فتنهها، قتل است؛ و بدترین قتلها، کشتن انسانی بیگناه و پاک میباشد و از همه بدتر، قتل انبیاءعلیهمالسلام است. جنایت کشتن یک پیغمبر، معادل است با کشتن همۀ مردم؛ اما میبینیم که قرآن برای پیغمبرکشی یهودیان، هیچ تأکیدی بهکار نمیبرد:
إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَ يَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّـۧۧنَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَ يَقۡتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡقِسۡطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [8]
«كسانى كه پيوسته به آيات خدا كفر مىورزند، و همواره پيامبران را به ناحق مىكشند، و از مردم كسانى را كه امر به عدالت مىكنند به قتل مىرسانند، پس آنان را
به عذابى دردناك بشارت ده.»
در عبارت يَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّـۧۧنَ، هیچکدام از ادوات تأکید به کار نرفته است، در حالی که عمق فاجعۀ کشتن انبیاءعلیهمالسلام ، قابل قیاس با هیچ فاجعۀ دیگری نیست.[9]
بنابراین عبارت لَتُفۡسِدُنَّ، ناظر به عمق فاجعه نیست، بلکه ناظر به وسعت فسادانگیزی میباشد که با تأکید ذکر شده است.
دلیل چهارم:
شاهد دیگر آنکه میفرماید وَ لَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا كَبِيرٗا، شما عُلوّ و برتریِ خیلی عظیم و کبیری پیدا میکنید. آیا زمانی که فلسطین در دست یهود و در تحت اشغال آنها قرار بگیرد، معنا دارد که خداوند حکیم، با چند تأکید بفرماید شما بر فلسطین علوّ و برتری کبیری پیدا میکنید؟
علوّ و برتری کبیر در جایی معنا دارد که در گذشته، برتری و عُلوّی نبوده باشد و حال آنکه در زمان بُختُنَصَّر، فلسطین در دست یهودیان بود. از اینجا دانسته میشود که مراد از علوّ و برتری کبیر، صرفاً برتری بر منطقۀ فلسطین نیست، بلکه مراد، علوّ و برتری بر جهان میباشد. بنابراین، فتنۀ مورد اشاره در آیات شریفه، فتنهای جهانی است که علوّ و برتری جهانی در پی خواهد داشت.
نکتۀ دیگری که نباید از آن غافل شد این است که این فتنۀ جهانی، ممکن است در ایران نیز واقع شود. بنابراین نباید گمان کنیم که مملکت ما از این فتنهها مصون و محفوظ میباشد؛ ازاینرو خطر حضور منافقین و کارشکنیها و انحرافات آنها را باید جدی گرفت. منافق در هر جایی که باشد با کافر، همدست است؛ اینطور نبوده که فقط قریش در مقابل رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله ایستاده باشند؛ بلکه خط قریش تا درون جامعۀ رسول اللهصلیاللهعلیهوآله ادامه دارد و چه بسا خطر منافقین و پلیدی آنها از کفار نیز بیشتر باشد.
چهار) بندگان صالح خداوند، سرکوبگران بنیاسرائيل هستند
برخی از مفسرین گمان کردهاند که امپراطوری روم (اسپیانوس) و بختنصّر، سرکوبگران یهود بودند، و حال آنکه آنها افرادی مشرک و نیز افرادی بسیار ظالم و سفاک بودند؛ پس این افراد نمیتوانند سرکوبگران یهود باشند، زیرا خداوند به صراحت میفرماید: عبادی از خودمان را برانگیختیم!
توجيه برخی از مفسرين
مفسرین برای برونرفت از این مشکل، چنین توجیه کردهاند که «عباد» در قرآن، به معنای عام نیز به کار رفته است، بهطوری که شامل افراد مشرک و ظالم هم میشود؛ مثلاً در سورۀ مبارکۀ مریم میفرماید: کل نظام هستی، عبد خداوند است:
إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا
«هيچ كس در آسمانها و زمين نيست مگر اينكه [ذاتاً] بنده [و مملوك] به سوى [خداى] رحمان مىآيد.»
یا مثلاً در سورۀ مبارکۀ زمر، افراد گنهکار را با عنوان عباد، مورد خطاب قرار داده
و میفرماید: ای بندگان جنایتکار! ای بندگان گنهکار!
قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ [11]
«بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه] بر خود تجاوز كار بودهايد! از رحمت خدا نوميد نشويد، يقيناً خدا همه گناهان را مىآمرزد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»
بنابراین میتوان عنوان «عباد» را بر اسپیانوس و بختنصّر نیز تطبیق داد.
ردّ کلام مفسرين
این توجیه مفسرین، مردود است؛ و ما قبل از بیان اشکال توجیه فوق، لازم است معنای واژۀ «عبد» را توضیح دهیم.
لفظ «عبد» از «طریقٌ مُعبَّد» گرفته شده است؛ یعنی راهی که کوبیده شده و هموار است و پستی و بلندی ندارد و بر روندۀ آن مسیر، انرژی تحمیل نکرده و سرعت او را کند نمیسازد و در نتیجه، فرد روندۀ در آن طریق، حرکت راحت و روانی دارد؛[12] به عبارت دیگر، «عبد» یعنی کسی که ارادۀ خداوند در وجودش به راحتی در جریان است و با مانعی روبهرو نمیشود، حتی اگر ارادۀ حقتعالی بر این باشد که بچهاش را بکشد! [13]
بنابراین واژۀ «عبد» به خودی خود و بدون قرینه، بار معنایی مثبت داشته و بندگان صالح خداوند را شامل میشود. ازاینرو اگر واژۀ «عبد» در قـرآن، بدون قرینه
بهکار رفت (بدون قرینهای که دلالت کند بر اینکه واژۀ عبد، فرد ظالم و گنهکار را شامل میشود)، دراینصورت معنای عبد، تنها بر بندگان صالح خداوند حمل خواهد شد؛ ولی اگر بخواهد به معنای بندۀ ناصالح بهکار رود، حتماً به قرینه نیاز دارد تا واژه از معنای اولیۀ خود برگردانده شده و به معنای عبد تکوینی استعمال گردد.
با دقت در آیات قرآن، خواهیم دید که خداوند هر گاه واژۀ «عبد» را برای بندگان ناصالح بهکار برده، قرینه آورده است؛ مثلاً در آیۀ شریفۀ قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِ، عبارت ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ، قرینه است بر اینکه مراد از عباد، بندگان ناصالح و گنهکار هستند.
یا مثلاً در آیۀ شریفۀ إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا، قرینۀ عمومیت ـ که در مقام بیان کل نظام هستی است ـ به ما میفهماند که واژۀ «عبد»، شامل گنهکاران نیز میشود.
نتیجه آنکه اگر واژۀ «عبد» در آیهای، بدون قرینه به کار رفت، فقط بندگان صالح خداوند را شامل میشود.
حال میگوییم: توجیه مفسرین، مردود است، زیرا واژۀ «عبد» در آیۀ مورد بحث، بدون قرینه بهکار رفته، و به همین دلیل، شامل افراد ظالم و جنایتکار نمیشود؛ ضمن اینکه در اینجا، نه تنها قرینۀ بر مذمت نیست، بلکه قرینۀ بر مدح وجود دارد، یعنی خداوند، این عباد را مدح نموده است، زیرا آنها کسانی هستند که فتنه و فساد را سرکوب خواهند کرد.
توجيهی ديگر
برخی دیگر از مفسرین، در ذیل آیۀ شریفۀ بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ
فرمودهاند: خداونـد این بندگـان خونریز و ستمگـر را از باب «اَللّهُـمَّ اشْغَـلِ
الظّالِمينَ بِالظّالِمينَ»[14] بهسوی قوم یهود فرستاده است؛[15] همانطور که در سورۀ مبارکۀ انعام نیز میفرماید:
وَ كَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِينَ بَعۡضَۢا بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ [16]
«اين گونه برخى ستمكاران را بر برخى به كيفر گناهانى كه همواره مرتكب مىشدند، مسلط و چيره مىكنيم.»
میفرماید: ما بعضی از ظالمین را بر بعضی دیگر میگماریم تا عقوبت شوند و امر ما توسط خود ظالمان، حاکم گردد. بنابراین گاهی خداوند دین خود را به واسطۀ افرادی از ظالمان، یاری میفرماید؛ چرا که نقشۀ خداوند، بر هر چیزی قاهر است:
وَ لِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلۡأَرۡضِۚ وَ كَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [17]
«سپاهيان آسمانها و زمين فقط در سيطره مالكيّت و فرمانروايى خداست؛ و خدا همواره تواناى شكستناپذير و حكيم است.»
ازاینرو خداوند گاهی فردی را به یک جریانی وا میدارد تا یک اتفاقی رقم بخورد! مثلاً کاری میکند که فرعون همراه با لشکریانش به دنبال حضرت موسیعلیهالسلام و قومش حرکت کنند تا به دریا برسند و با این جریان، حضرت موسیعلیهالسلام و قومش نجات یافته و فرعون و لشکریانش غرق شوند؛ این نقشه، توسط خود فرعون انجام شد، زیرا اگر بنیاسرائیل را تعقیب نمیکرد، حضرت موسیعلیهالسلام و قومش از مسیر دیگری میرفتند.
آری! تمام عالم، تحت نقشۀ خداوند است؛ چه افراد صالح و چه افراد طالح. حتی شیطان نیز جزء جنود خداوند است.
امام صادقعلیهالسلام در ضمن حدیثی میفرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَنْصُرُ هَذَا الدِّينَ بِأَقْوَامٍ لَا خَلَاقَ لَهُم»[18]
خداوند این دین را با افرادی که خودشان نصیبی ندارند (و جهنمی هستند) یاری میفرماید.
برای خداوند فرقی نمیکند که تحقق امر الهی، توسط سپاهیان اسلام صورت گیرد یا اینکه سپاهیان کفر نیز در آن نقش داشته باشند.
قرآن کریم میفرماید:
وَ إِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِكَ قَرۡيَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِيرٗا
[19]
«هنگامى كه بخواهيم شهر و ديارى را نابود كنيم، مرفّهين و خوشگذرانهايش را [به وسيله وحى به طاعت، بندگى و دورى از گناه] فرمان مىدهيم، چون [سرپيچى كنند و] در آن شهر به فسق و فجور روى آورند، عذاب بر آنان لازم و حتم مىشود، پس آنان را به شدت درهم مىكوبيم [و بنيادشان را از ريشه بر كنيم.]»
میفرماید: من فاسدان را وامیدارم که کاری انجام دهند تا با انجام آن، اجلشان برسد! یعنی خود فاسدان مجری ارادۀ حقتعالی هستند؛ (البته مجری ارادۀ تکوینی خداوند هستند، نه اوامر تشریعی؛ زیرا خداوند هرگز به کار زشت، فرمان نمیدهد: قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ
[20]، «بگو: يقيناً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد».)
ردّ توجيه دوم
این مطلب مفسرین گرچه در جای خود، سخن صحیح و درستی است اما در آیۀ مورد بحث، این توجیه نیز قابل پذیرش نیست؛ زیرا:
اولاً همانطور که اشاره کردیم، لسان آیات در اینجا، لسان مدح است و خداوند، عباد مورد اشاره را مدح میفرماید؛ و این مدح، با تطبیق آیه بر افراد مشرک و ظالمی همچون بختنصّر و اسپیانوس سازگار نیست.
ثانیاً توجیه مفسرین، با بیان آیۀ شریفۀ مورد بحث، کاملاً متفاوت است.
توضیح آنکه:
اگر عبارت موجود در آیه، به شکل ترکیب اضافی استعمال میشد، یعنی به صورت مضاف و مضافالیه، مثل: «عِبادَنا»، «عِبادی»، «عِبادَ الله»، در این صورت توجیه مفسرین قابل پذیرش بود، به این معنا که میتوانستیم قبول کنیم که بهکار بردن لفظ «عباد» در آیۀ مورد بحث، بندگان ناصالح را نیز شامل میشود؛ اما با دقت در آیۀ شریفه، درمییابیم که عبارت موجود در آیه، بهصورت ترکیب اضافی بهکار نرفته، بلکه بهصورت عِبَادٗا لَّنَا استعمال شده است، یعنی لفظ «عباد»، همراه با لام اختصاص بهکار رفته، و میدانیم که مفهوم «عِبادَنا» با «عِبَادٗا لَّنَا» بسیار متفاوت است.
نتیجه آنکه در این آیۀ شریفه، خداوند نمیفرماید «بندگان من»، بلکه میفرماید: «بندگان خاص و ویژۀ من»؛ بنابراین در تعبیر عِبَادٗا لَّنَا، علاوه بر مفهوم عبودیت، خلوص نیز نهفته است، یعنی این افراد، اختصاص به خداوند داشته و علاوه بر بندۀ صالح بودن، دارای خلوص ویژهای نیز میباشند؛ بندگان مخلصی که همۀ زندگی خود را وقف خداوند نمودهاند.
خداوند در دو جای قرآن، ترکیبِ «عبد + لام اختصاص» را بهکار برده، و به عبارت دیگر برای بندگان ویژه و اختصاصی خویش، دو مصداق بیان فرموده است:
1ـ در آیۀ شریفۀ مورد بحث.
2ـ دربارۀ حضرت مسیحعلیهالسلام و ملائکۀ مقرب؛ در سورۀ مبارکۀ نساء میفرماید حضرت مسیحعلیهالسلام و ملائکۀ مقرب الهی، هیچ اِبایی ندارند که بندۀ خاص و ویژۀ خداوند باشند:
لَن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَ لَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ [21]
«مسيح از اينكه بنده خدا باشد، هرگز امتناع ندارد، و فرشتگان مقرّب هم امتناع ندارند.»
خلاصۀ تحليل آيات
خلاصۀ تحلیل آیات شریفۀ مورد بحث، عبارت است از:
1ـ سخن از فتنهای است که فتنهگر آن، یهود میباشد.
2ـ مرکز این فتنه، فلسطین است.
3ـ این فتنه، فتنهای جهانی است.
4ـ سرکوبگران این فتنه و فساد، بندگان صالح خداوند هستند.
نقد و بررسی نظرات مفسرين
یکی از علتهایی که باعث شده تا مفسرین، دقت لازم را در تحلیل این آیات شریفه نداشته باشند، کثرت روایات تاریخیِ جعلی در توجیه مصداق این آیات است.
در روایات جعلی، دو نفر را به عنوان سرکوبکنندۀ یهود ذکر کردهاند: یکی بختنصّر، و دیگری اسپيانوس [75]؛ در حالی که تحلیل دقیق آیات، آن روایات جعلی را ردّ نموده و مسأله را به گونهای دیگر مطرح میسازد که شرح آن گذشت.
ردّ تطبيق جريان بُخْتُنَصَّر بر سرکوب اول يهود
اولين كسى كه بر یهودیان تاخت، بختنصّر بود. در ماجرای حملۀ او به یهودیان و فتنۀ آن زمان:
اولاً فتنهگر، یهود نبود؛ چون یهودیت در آن زمان، دین برحق بوده و هنوز توسط حضرت عیسیعلیهالسلام نسخ نشده بود.
ثانیاً آن فتنه، فتنهای جهانی نبود، بلکه فتنهای منطقهای بود.
ثالثاً سرکوبگر در آن فتنه، یعنی بختنصّر، بندۀ صالح خداوند نبود، بلکه یک فرد مشرک و ظالم بود. وی بسیاری از مؤمنین یهود را به قتل رساند و بسیاری از پیغمبران یهود ـ مانند حضرت دانیالعلیهالسلام ـ را به اسارت گرفت.[76]
بنابراین تطبیق عِبَادٗا لَّنَا بر بختنصّر، با تحلیل آیات شریفه، هیچ هماهنگی و تناسبی نداشته و قابل پذیرش نمیباشد.
ردّ جريان اسپيانوس
دومين كسى كه بر یهودیان هجوم برد، اسپيانوس ـ قيصر روم ـ بود؛ وی وزير خود به نام طرطوز را مأمور اين كار كرد. طرطوز به منطقۀ فلسطین یورش برد و افراد بسیاری را به قتل رساند و سایر یهودیان باقیمانده در فلسطین را کوچ داد و از آنجا بیرون راند؛ و این اولین باری است که یهودیان در جهان آواره شدند.[77]
در این حمله، گرچه فتنهگر، یهود، و مرکز فتنه نیز فلسطین بوده، اما:
اولاً آن فتنه، فتنهای جهانی نبوده است.
ثانیاً سرکوبگران آن فتنه، بندگان صالح خداوند نبودهاند.
بنابراین تطبیق عِبَادٗا لَّنَا بر اسپیانوس نیز با تحلیل آیات شریفه، مطابقت نداشته و قابل پذیرش نیست.
ردّ جريان جنگ رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله با يهوديان مدينه
پس از جنگهایی که اشاره شد، یهودیان پراکنده گشته و به مناطقی از جمله اروپا، سرزمین حجاز و ایران مهاجرت نمودند.
بعضی از یهودیان، به خاطر سیلی محکم و ضرباتی که از کفار و مشرکین خورده بودند ـ چه از بختنصّر، چه از اسپیانوس و چه قبل از آنها از فرعون ـ ، به اطراف مدینه هجرت کردند تا با پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآله همدست شده و از کفار و مشرکین، انتقام بگیرند.
قرآن کریم دراینباره میفرماید: یهودیان، قبل از بعثت رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله نسبت به کفار و مشرکین، طلب فتح میکردند، یعنی با خود میگفتند: پیامبر موعود که بیاید، ما با او همراهی نموده و از دشمنان خود انتقام میگیریم!
وَ لَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَ كَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ
[22]
«و هنگامى كه براى آنان از سوى خدا كتابى [چون قرآن] آمد كه تصديق كننده توراتى است كه با آنان است، و همواره پيش از نزولش به خودشان [در سايه ايمان به آن] مژده پيروزى بر كافران مىدادند، پس [با اين وصف] زمانى كه قرآن [كه پيش از نزولش آن را با پيشگويى تورات مىشناختند] نزد آنان آمد، به آن كافر شدند؛ پس لعنت خدا بر كافران باد.»
اما وقتی که پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله مبعوث شده و یهودیان، آن حضرت را بهطور کامل شناختند، فتنهگری و تعصب آنها اجازه نداد که به ایشان ایمان بیاورند؛ ازاینرو نسبت به آن حضرت، کفر ورزیده و نبوت ایشان را انکار نمودند! [23]
در اینجا ممکن است کسی گمان کند که فتنهگری یهودیان اطراف مدینه، و در نتیجه، جنگ رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله با آنها، همان فتنه و جنگی است که آیات شریفۀ مورد بحث به آن اشاره میفرماید؛ ولی این احتمال نیز مردود است، زیرا در جنگهای پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله با یهودیان اطراف مدینه، گرچه فتنهگر، یهود، و سرکوبگران نیز بندگان صالح خداوند بودند، اما:
اولاً مرکز فتنه، فلسطین نبوده، بلکه اطراف مدینه بوده است.
ثانیاً آن فتنه، فتنهای جهانی نبوده است.
ردّ جريان جنگ هيتلر
بعضی از مفسرین[24] احتمال دادهاند که منظور از فتنه و جنگ مذکور در آیات شریفه، به جریان یهودیسوزی توسط هیتلر اشاره دارد [78] ؛ ولی این احتمال نیز ضعیف و مردود است، زیرا در اینجا اگر بپذیریم که فتنهگر، یهود است، اما:
اولاً مرکز فتنه، فلسطین نبوده است.
ثانیاً آن فتنه، فتنهای جهانی نبوده است.
ثالثاً سرکوبگران آن فتنه، بندگان ویژۀ خداوند نبودهاند.
جنگهای صلیبی نیز از بحث ما خارج است، زیرا آتش فتنه در آن جنگها، توسط مسیحیت روشن شد.
نتیجۀ نهایی تحلیل آيات ابتدايی سورۀ إسراء
نتیجه آنکه: بر اساس تحلیل دقیق آیات و به شهادت تاریخ، هیچکدام از آن دو
جنگی که قرآن وعده فرموده، هنوز واقع نشده است؛ ازاینرو نسبت دادن جنگهایی که تا کنون با یهودیان به وقوع پیوسته ـ نظیر جنگ بختنصّر و اسپیانوس و... ـ بهعنوان جنگهای مورد اشاره در آیات، قابل پذیرش نیست.
ديدگاه و عملکرد يهود در جهان معاصر
پس از تحلیل دقیق آیات و روشن شدن نتیجۀ بحث، اینک به نحوۀ تفکر و عملکرد یهود در جهان معاصر میپردازیم.
دانستن ویژگیهای کلی جبهۀ باطل به تنهایی، برای مبارزۀ با آن کافی نیست، بلکه باید مصداق عینی آن را در جهان امروز به خوبی بشناسیم.
در مسألۀ اشغال فلسطین توسط صهیونیستها که از سال 1948 میلادی آغاز شد، شاخصههایی که آیات ابتدایی سورۀ مبارکۀ إسراء بیان میفرماید، نمایان است؛ چرا که:
اولاً فتنهگر، یهود است.
ثانیاً مرکز فتنه، فلسطین است.
ثالثاً این فتنه، فتنهای جهانی است؛ زیرا در طول این سالیان، پشت سر هر فتنهای که در جهان رخ داده، یهود حضور داشته است. این مطلب، یک توهم نیست، بلکه قرآن مجید آن را تذکر داده و میفرماید:
فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَ جَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَ نَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ وَ لَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡ
[25]
«پس آنـان را به سبب پيمـان شكستنشان لعنت كرديم، و دلهايشـان را بسيـار
سخت گردانيديم، [تا جايى كه] كلمات خدا را از جايگاه اصلىاش و معناى حقيقىاش تغيير مىدهند، و بخشى از آنچه را [از معارف و احكام تورات واقعى] كه به وسيله آن پند داده شدند، از ياد بردند [و ناديده گرفتند]، و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندكى از ايشان [كه وفادار به پيمان خدايند] آگاه مىشوى...»
واژۀ «خَآئِنَةٖ» به دو معنا بهکار میرود: یکی به معنای خیانت، و دیگری حرکات ظریف چشم است در وقتی که دو نفر میخواهند مطلبی را در جمعی بهصورت رمزی و مخفیانه و با یکسری حرکات، رد و بدل کنند.
اینکه خداوند تا این اندازه بر جریان یهود تأکید دارد، به این دلیل است که قوم یهود، در آیندۀ جهان نقشآفرینی کرده و دشمن جدی مسلمین خواهند بود.
قرآن در این آیه، چقدر زیبا و دقیق بیان میفرماید که رد پای یهود در همهجا وجود دارد ولی شما نمیبینید! پیوسته آگاه میشوید که از یک خَآئِنَةٖ و خیانت نامحسوس، به خَآئِنَةٖ و خیانت نامحسوسی دیگر میپردازد؛ و از یک آتشافروزی، به آتشافروزی دیگری روی میآورد!
آری، حقیقتاً که یهود، به مثابۀ آتش زیر خاکستر است و آشکار نیست؛ در پشت پرده، نقشه کشیده و جوامع را به جان هم میاندازند تا به اهداف خود برسند. دستهای ملعونِ یهـود
در پشت پردۀ جنگ ایران و عراق، جنگ چچن، جنگ بالکان، جنگ افغانستان، جنگ عراق، جنگ سوریه و لبنان و در زمان کنونی ما که این سطور را مینویسیم، در نبرد طوفان الاقصی و جنگ غزه و لبنان، تا ایجاد گروهکهایی نظیر القاعده و داعش و...، در همهجا وجود دارد.
بدترین دشمن برای یهود، مسیحیان هستند؛ زیرا مسیحیان معتقدند که یهود، خدای آنان ـ یعنی حضرت عیسیعلیهالسلام ـ را کُشته است! ازاینرو منفورترین گروه در نزد مسیحیت، یهودیان بودهاند؛ و به همین دلیل است که در تاریخ، حملۀ مسیحیان به محلههای یهودینشین، بهطور گسترده گزارش شده است.
پاپ در چند سال قبل گفته بود: ما یک عذرخواهی تاریخی به یهودیان بدهکار هستیم، چرا که در طول تاریخ به یهودیان فشار زیادی آورده و آنها را اذیت کردیم! [79]
جمعیت مسیحیان، حدود دو میلیارد نفر است؛ و با اینکه مقدسترین افراد در بین آنان، ابتدا حضرت مسیحعلیهالسلام و سپس حضرت مریمعلیهاالسلام هستند، و در کشورهای مسیحی، کاریکاتور حضرت مسیحعلیهالسلام و حضرت مریمعلیهاالسلام و حرفهای زشت و غیراخلاقی، آزاد است و هیچکس مخالفتی ندارد، اما با وجود چنین آزادی و اختیاری، هیچکس حق ندارد در مورد جریان هولوکاست صحبت کند و اگر کسی در این رابطه حرفی بزند، مجرم است! این ممنوعیت، خط قرمز تمام کشورهای مسیحی است، در حالـی که جریـان هولوکاست، مربـوط به مقدسات مسیحیـان نمیباشـد، بلکه فقـط
بحث دربارۀ این است که آیا در طول جنگ جهانی دوم، کشتههای یهود، شش میلیون نفر بودند یا فقط چند هزار نفر!
شبکههای رسانهای یهود در سراسر دنیا، همچون ساحران زمان حضرت موسیعلیهالسلام چنان اذهان را مسحور میکنند که حتی اجازۀ فکرکردن هم نداشته باشند![80]
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردیم، یهود معتقد است که انسانهای درجۀ سه یا همان حیوانات موذی، باید کشته شوند! منظور آنان از حیوانات موذی، مسلمانان هستند که حداقل یکونیم میلیارد جمعیت جهان را تشکیل میدهند.
در کتاب «تلمود» چنین آمده که اگر میتوانی آنان را با سنگ بکشی، با شمشیر نکش!
فرض کنید یک موشک که مثلاً پنج تن وزن دارد، میتواند تعداد پانصد انسان را که در مکانی اجتماع کردهاند، از بین ببرد؛ با این پیشفرض، یهودیان برای کشتن یکونیم میلیارد مسلمان، به چه تعداد موشک نیاز دارند؟ فرض کنید به ده میلیون موشک نیاز دارند! این تعداد موشک را کجا تجهیز کنند؟ چقدر باید هزینه کنند؟ در کدام انبار نگهداری کنند؟ اینگونه بود که به فکر ایجاد بمب اتم افتادند و پس از تولید، در سال 1945 ـ در اواخر جنگ جهانی دوم ـ امتحان کردند! [81] پس از آن بمباران اتمی، اسرائیل در سال 1948 اعلام موجودیت کرد! یعنی به پشتوانۀ تولید ابزار لازم، بلافاصله پروژۀ تشکیل یک کشور یهودی را محقق ساختند.
اکنون نیز آمریکا، جزو کشورهایی است که بیشترین کلاهکهای هستهای را در اختیار دارد. و عجیب آنکه اولیـن و تنهـا کشوری که از سلاح اتمـی بر ضـد بشـریت
استفاده کرده، اکنون با نعرۀ صلحطلبی، میخواهد مانع پیشرفت ایران در زمینۀ انرژی صلحآمیز هستهای شود!
قوم سلمان؛ سرکوبگرِ فتنۀ اول يهود
شاخص چهارم که آیۀ شریفۀ مورد بحث به آن اشاره داشت این بود که فتنه و فساد یهود را بندگان صالح خداوند، سرکوب خواهند کرد. حال باید ببینیم که مراد از این بندگان صالح، چه کسانی هستند.
بعضی معتقدند که سکوب شدن یهود، مربوط به ظهور امام زمانعلیهالسلام است. این سخن، قطعاً غلط است؛ زیرا قرآن میفرماید:
ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَ أَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَ بَنِينَ وَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا [27]
«سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مىگردانيم و شما را به وسيله اموال و فرزندان تقويت مىكنيم، و نفرات [رزمى] شما را بيشتر مىگردانيم.»
پس از شکست اولِ یهود توسط بندگان صالح، دوباره یهود غالب شده و در این غلبه، زمینۀ فتنه و فساد دوم فراهم میگردد. این در حالی است که امام زمانعلیهالسلام مظهر نصرت اعظم الهی هستند و اینگونه نیست که تشریف آورده و غلبه کنند و سپس دوباره شکست بخورند و آنگاه برای جبران شکست، به دنبال نیرو باشند! بلکه ایشان اسم منتقم خداوند، و عزیز شکستناپذیر هستند، و سپاه ایشان نیز مظهر قهر و غلبۀ خداوند است؛ بنابراین پس از ظهور، ذرهای شکست برای آن حضرت و سپاهیان ایشان رقم نخواهد خورد؛ برخلاف سایر ائمهعلیهمالسلام و اولیاء خداوند که در ظاهر، شکست خوردند.
با این بیان روشن میگردد که جریان شکست یهود و اسرائیل از بندگان صالح، مربوط به زمان بعد از ظهور امام زمانعلیهالسلام نیست، بلکه قبل از ظهور آن حضرت واقع خواهد شد.
در بعضی از آیات قرآن و نیز در برخی از روایات، اشاره شده که این بندگان صالح، ایرانیان هستند که در نبرد اول، یهود را شکست خواهند داد.
در هفت آیه از قرآن، دربارۀ ایرانیان صحبت شده است؛ از جمله در همین آیات مورد بحث که جزو آیات إعجازی و إخبار غیبی قرآن به شمار میآید؛ زیرا زمانی که این آیات نازل شد، ایرانیان مسلمان نبودند، بلکه زرتشتی و مجوس بودند، و مسلمان شدن آنها بعد از شهادت رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله اتفاق افتاده است.
مجوس، همسایۀ دیوار به دیوار شرک است، چون به لحاظ اعتقادی، دورترین افراد از اسلام، مجوسیان هستند. از لحاظ روحیروانی نیز بسیار دورند و در تاریخ آمده که پادشاه ایران، بدترین برخورد را با رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله و نامۀ ایشان انجام داد!
از آن طرف، نزدیکترین قوم به اسلام از لحاظ اعتقادی ـ یعنی مباحث توحید و شرک و احکام ـ یهود است.
این ترتیب در قرآن کریم، به لحاظ اعتقادات، اینگونه بیان شده است:
إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ وَ ٱلصَّٰبِـِِِٔٔٔينَ وَ ٱلنَّصَٰرَىٰ وَ ٱلۡمَجُوسَ وَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ يَفۡصِلُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ [28]
«همانا آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودىاند و صابئان و نصارى و زرتشتيان و كسانى كه شرك ورزيدهاند، حتماً خدا روز قيامت ميانشان داورى مىكند [تا گرويدگان به حق از آلودگان به باطل جدا شوند و حقپيشگان به بهشت و باطل گرايان به دوزخ درآيند]؛ بىترديد خدا بر همه چيز گواه است.»
جای تعجب است که با وجود چنین شرایطی، چند آیه دربارۀ ایرانیان و در مدح آنها نازل شده است! این خود نشاندهندۀ اعجاز قرآن کریم است.
از لحاظ روحیروانی نیز خداوند میفرماید:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۖ وَ لَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَ رُهۡبَانٗا وَ أَنَّهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ [29]
«يقيناً سرسختترين مردم را در كينه و دشمنى نسبت به مؤمنان، يهوديان و مشركان خواهى يافت. و البته نزديكترينشان را در دوستى با مؤمنان، كسانى مىيابى كه گفتند: ما نصرانى هستيم. اين واقعيت براى آن است كه گروهى از آنان كشيشان دانشمند و عابدان خدا ترساند، و آنان [در پيروى از حق] تكبّر نمىكنند.»
از لحاظ روحیروانی، یهود نسبت به مؤمنین از همه دشمنتر هستند، و مشرکین در درجۀ بعد قرار دارند؛ اما نصاری از همه به اهل ایمان نزدیکتر میباشند.
اگر در صدر اسلام کسی میخواست حدس بزند که چه کشوری مسلمان خواهد شد، حتماً کشور روم را مطرح میکرد، زیرا روم گرچه کشور مشرکی بود، ولی نسبت به مجوس، به ایمان نزدیکتر بودند؛ ازاینرو مسلمان شدن ایرانیان، به ذهن هیچکس خطور نمیکرد! اما خداوند در سورۀ مبارکۀ مائده خبر میدهد که ایرانیان، تنها قومی هستند که بهصورت متمرکز، خواهان دین صالح و پرچمدار آن میباشند:
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَ يُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَ لَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَ ٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ
[30]
«اى اهل ايمان! هر كس از شما از دينش برگردد [زيانى به خدا نمىرساند] خدا به زودى گروهى را مىآورد كه آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتناند، و در برابر كافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد مىكنند، و از سرزنش هيچ سرزنش كنندهاى نمىترسند. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد مىدهد؛ و خدا بسيار عطاكننده و داناست.»
میفرماید: ای کسانی که مدعی ایمان هستید و ایمان آوردهاید! هر کس که از دینش برگردد، برای خداوند اهمیتی ندارد؛ خداوند به آسانی، دیگرانی را جایگزین آنان خواهد نمود که دارای این ویژگیها هستند:
1ـ يُحِبُّهُم ؛ خداوند، عاشق آنهاست.
2ـ يُحِبُّونَهُۥٓ ؛ آنها نیز عاشق خداوند هستند.
3ـ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ؛ نسبت به مؤمنین، بسیار فروتن و خاضع هستند.
4ـ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ ؛ نسبت به کفار، بسیار سخت و باصلابت هستند.
5ـ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ ؛ با تمام وجود و دائماً در راه خداوند، جهاد میکنند.
6ـ لَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖ ؛ از هیچ تهدیدی ـ چه شخصی، چه خانوادگی، چه بین المللی و... ـ هراس ندارند.
آنگاه در پایان آیه میفرماید:
ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَ ٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ؛ این ویژگیها، شامل هر فردی که بشود، نشاندهندۀ فضل و رحمت بیانتهای خداوند نسبت به اوست و خداوند واسع و علیم است.
در برخی از روایات وارد است که پس از نزول این آیۀ شریفه، از رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله سؤال شد که این قوم با این ویژگیها، چه کسانی هستند؟ حضرت دست مبارک خویش را بر دوش سلمان نهاده و فرمودند: «
هذا و ذووه
»[31]، این سلمان و قوم او!
دینی که خداوند میپسندد، دین قرآن و اهلالبیتعلیهمالسلام است؛ و اساساً اسلام با اهلالبیتعلیهمالسلام و ولایت معنا پیدا میکند.
ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَ أَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا [32]
«امروز [با نصبِ على بن ابىطالب به ولايت، امامت، حكومت و فرمانروايى بر امت] دينتان را براى شما كامل، و نعمتم را بر شما تمام كردم، و اسلام را برايتان به عنوان دين پسنديدم.»
بنابراین خداوند در سورۀ مبارکۀ مائده، از آینده، خبر غیبی میدهد و میفرماید این قوم، قومی هستند که پرچم قرآن و اهلالبیتعلیهمالسلام را برافراشته خواهند کرد؛ و همانطور که ملاحظه میفرمایید، در عصر حاضر، تنها جایی که پرچم و شعارش، قرآن و اهلالبیتعلیهمالسلام است، قوم مسلمان و شیعۀ ایران میباشد.
آری، پرچم باید پرچم قرآن و اهلالبیتعلیهمالسلام باشد، هرچند ممکن است در زیر این پرچم، تعدادی افراد ناشایست نیز حضور داشته باشند، همانگونه که در زیر پرچم رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله نیز عدهای منافق پیدا میشدند، اما پرچم و پرچمدار، صالح بودند.
در ذیل آیات مورد بحث، روایت شده که از امام صادقعلیهالسلام پرسیدند: منظور از عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ چه کسانـی هستند؟ حضرت سه مرتبـه فرمودند: به خـدا
قسم آنها اهل قم هستند.
ناگفته نماند که منظور از قم در فرهنگ روایی ما، مرکز شیعه میباشد که در ایران محقق شده است. اولین مرکز شیعه در کوفه بود، اما بهخاطر خونریزیها و آزار بنیالعباس، اهلالبیتعلیهمالسلام دستور دادند که جمعی از شیعیان به سمت قم کوچ کنند تا تشیع، گسترش معرفتی و همچنین گسترش جمعیتی پیدا نماید.[82]
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خداوند در قرآن، نام ایرانیان را ذکر نفرموده است؟ حتی کلمۀ «قَوْم» را به صورت نکره آورده و فرموده: فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ؛ در حالی که میتوانست کلمۀ «قَوْم» را به صورت معرفه ذکر نموده و بفرماید: «فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِالقَوْمِ».
در پاسخ به این سؤال باید گفت که خداوند، این قوم را از این جهت معرفی نفرموده تا انحصاری پیش نیاید و شائبۀ بحث ملیت، ایجاد نشود؛ چرا که بحث ایرانی بودن خصوصیتی ندارد و برای خداوند، بههیچوجه مسألۀ قومیت، مطرح نیست؛ خداوند با هیچکس قوم و خویشی ندارد تا نسبت به یک قومی، عنایت ویژهای داشته باشد. امام باقرعلیهالسلام میفرمایند:
لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ [34]
«بین خداوند و احدی از مخلوقاتش، ارتباط خویشاوندی نیست.»
بنابراین منظور از بندگان صالح، شیعیان هستند، آن هم با مرکزیت منطقۀ ایران؛ یعنی افرادی که اهل پرچم قـرآن و عترت میباشند، هرچند ممکن است در بین آنهـا
افرادی از عراق، افغانستان، لبنان، یمن، فرانسه و... نیز حضور داشته باشند.
خلاصه آنکه قرآن کریم در آیات شریفۀ مورد بحث، چند خبر غیبی بیان فرموده است:
خبر اول اینکه ایرانیان، مسلمان خواهند شد.
خبر دوم اینکه اسلام آنان، اسلام قرآن و عترت خواهد بود؛ یعنی شیعه میشوند و خداوند آنها را مدح میفرماید.
خبر سوم اینکه این قوم در تحولات آخر الزمان، نقش محوری و کلیدی خواهند داشت؛ و سرکوبی فتنه و فساد اول یهود، توسط آنان رقم خواهد خورد.
حضرت قائم آل محمدk ؛ سرکوبگر نهايی يهود
آنچه بیان شد در مورد جنگ اول اسلام با یهود بود، و اما در مورد جنگ دوم و نبرد نهایی با یهود، باید بگوییم که بر اساس برخی از روایات، سرکوبگر نهاییِ فتنه و فساد دوم یهود، حضرت قائم آل محمدk خواهند بود که پس از پر شدن عالَم از ظلم و جور، ظهور فرموده و عالم را غرق در عدالت و نورانیت خواهند نمود.[35]
بنابراین باید ظلم و جور، تبدیل به یک جریان جهانی شده باشد تا آن حضرت ظهور فرموده و با آن مقابله کنند.
قرآن کریم، مرکز این فتنه و ظلم و شرک را یهود معرفی نموده و میفرماید:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ
دشمنترین دشمنان برای اهل ایمان، اول یهود و سپس مشرکین هستند.
باید دانست که ترتیبهای قرآنی، یکی از خیزشگاههای پیام خداوند است و با دقت در آنها میتوان به نکات ظریفی دست یافت؛ با توجه به این نکتۀ بسیار مهم، درمییابیم که خداوند از اینکه نام یهود را در ابتدا ذکر فرموده، میخواهد بفهماند که یهود را دشمنترین دشمنان خود بدانید!
این در حالی است که به لحاظ کمّی، باید در ابتدا نام مشرکین را ذکر میفرمود، چرا که تعداد مشرکین، به مراتب بیشتر از تعداد یهودیان است؛ یهودیان در حال حاضر، حدود پانزده تا هجده میلیون نفر هستند، و حال آنکه تعداد افراد لائیک، مشرک، بتپرست و ضد دین، حدود سه میلیارد نفر است! اما خداوند، یهود را بر مشرکین مقدم نموده تا با این تقدم بفهماند که این جمعیت یهود، با اینکه در اقلیت هستند، ولی در مرکز فتنه و فساد قرار دارند و افراد دیگر را خطدهی و هدایت میکنند.
حضرت صاحب الزمانعلیهالسلام پس از ظهور، با دشمنان دین خدا میجنگند و مرکز این دشمنی، یهود است. در روایات آمده است که آن حضرت در مکه ظهور کرده و در کوفه تجهیز قوا میکنند؛ در اینجا صحبتی از نماز حضرت در کوفه نشده است، بلکه فرمودهاند: حضرت در مسجد الاقصی نماز میخوانند.[36]
وَ لِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَ لِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا [37]
این نماز خواندن در مسجد الاقصی، یک معنای عملیاتی دارد و آن اینکه با نابودی یهود، ریشۀ شرک و کفر و نفاق، همه با هم کنده شده و حکومت
حق، مستقر میگردد، چرا که اولین علامت استقرار حکومت صالحان، اقامۀ نماز است:
ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ [38]
«همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مىدارند...»
جهان در آستانۀ جنگی ديگر
از آنچه گفته شد به دست میآید که:
1ـ در آخر الزمان و قبل از ظهور، جنگ بزرگی در آستانۀ وقوع است.
2ـ مرکز این جنگ، فلسطین ـ یا همان کشور جعلی اسرائیل ـ میباشد.
3ـ این جنگ بین مسلمانان و یهودیان واقع خواهد شد؛ یعنی:
در یک سو، بندگان صالح و ویژۀ خداوند قرار دارند و خداوند در قرآن وعده فرموده که این بندگان صالح، فتنۀ اول یهود را سرکوب کرده و آنها را شکست خواهند داد. این بندگان صالح، از هر ملیت و قومیتی که هستند، حتماً باید اعتقادات آنها صحیح باشد، یعنی باید در زیر لوای پرچم قرآن و اهلالبیتعلیهمالسلام قرار داشته باشند؛ چرا که قرآن، فقط و فقط این پرچم را مدح فرموده است. و همانطور که گفتیم، این افراد، شیعیانی هستند که با محوریت ایران، به جنگ با یهود خواهند رفت.
و در سوی دیگر، یهود قرار دارد و پرچم آنان برافراشته است؛ گرچه ممکن است
در زیر پرچم آنان، مسیحیان یا مسلمانانِ متمایل به یهود نیز فعال باشند.
قرآن میفرماید: کسی که به یهود علاقهمند باشد و در جهت آنان حرکت کند، از آنهاست، هر چند در ظاهر، اعتقاداتش با آنها متفاوت باشد:
يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَ ٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ
وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ
[39]
«اى اهل ايمان! يهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود مگيريد، آنان سرپرستان و دوستان يكديگرند [و تنها به روابط ميان خود وفا دارند]. و هر كس از شما، يهود و نصارى را سرپرست و دوست خود گيرد از زمره آنان است؛ بىترديد خدا گروه ستمكار را هدايت نمىكند.»
4ـ در این جنگ، دوسوم مردم جهان، کشته میشوند.[40]
جمهوری اسلامی ایران در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود دویست هزار شهید، تقدیم راه خداوند نمود، در حالی که قرار است در این جنگ، قریب پنج میلیارد نفر کشته شوند!
بنابراین، جنگ اولی که خداوند وعدۀ آن را در قرآن بیان فرموده، یک امر عادی و یک جنگ معمولی نیست. در جریان این جنگ، عدۀ زیادی زمین خواهند خورد؛ چرا که چنین جنگی، ارادهای عظیم میطلبد؛ و تنها کسانی سربلند خواهند شد که ایمانی قوی و ارادهای پولادین داشته باشند.
رايحۀ امام زمانعلیهالسلام شامۀ دشمنان ايشان را آزار میدهد
واقعیت آن است که رایحۀ امام زمـانعلیهالسلام ، شامۀ دشمنان ایشان را آزار میدهد و
از جریان ظهور آن حضرت، به شدت واهمه دارند؛ چرا که در تورات و انجیل، این مطالب را خواندهاند؛[41] و به همین دلیل است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، در جهت کوبیدن نظام جمهوری اسلامی ایران لحظهای از پای ننشسته و پیوسته در تلاش بودهاند تا با ترورها، با جریان منافقین، با حادثۀ طبس، با جنگ تحمیلی، با تمام تحریمها و فتنهها، این انقلاب را به نابودی بکشانند. آنها اگر ما را دشمنی ضعیف، مجعول و ناتوان میدانستند، لازم نبود اینهمه سرمایهگذاری کنند.
ازاینرو با تمام توان، به میدان آمده و از هر راهی درصدد ضربهزدن هستند؛ از طریق هالیوود، علیه امام زمانعلیهالسلام فیلم میسازند؛ برنامههای کامپیوتری طراحی میکنند؛ علیه شیعیان سرمایهگذاری میکنند؛ برای اقتصاد کشور ایران مشکلآفرینی میکنند؛ با جنگ تبلیغاتی گسترده علیه انقلاب اسلامی، بهدنبال آن هستند تا بتوانند تفکرات بشر را بر علیه اسلام، تجهیز کنند.
تبلیغات آنان به جایی رسیده که اکنون مردم آمریکا و جهان غرب، اسلام را در ذهن خود، مساوی با ترور، خشونت و عدم بهداشت میپندارند!
در غرب، مظاهر تمام ادیان، آزاد است مگر اسلام! در همین بیست سال اخیر،
حدود پانصد معبد بودائی در آمریکا ساخته شده است، اما مثلاً در فرانسه با حجاب زنان مسلمان، به شدت برخورد میکنند!
آری! دشمنان نیز ظهور امام زمانعلیهالسلام را نزدیک دانسته و از آن، احساس خطر میکنند؛ و به همین دلیل است که در حال تجهیز خود هستند. تصور آنها این است که با دشمنی و خباثت، میتوانند مانع ظهـور و امر فرج شوند! و به تعبیر قـرآن کریم،
میخواهند با فوتکردن، نور خداوند را خاموش کنند!
يُرِيدُونَ لِيُطۡفُُِٔٔـُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَ ٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَ لَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ [42]
«مىخواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند در حالى كه خدا كامل كننده نور خود است، گرچه كافران خوش نداشته باشند.»
اگر کسی میخواهد منتظر امام زمانعلیهالسلام باشد، باید منتظر این جنگ جهانی باشد. خداوند به همۀ ما رحم کند و توفیق دهد تا بتوانیم حقیقت را یافته و پای حقیقت، استوار بمانیم.
برای تحقق ظهور بايد کاری کرد
نکتۀ بسیار مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که برای تحقق این امر عظیم، باید لیاقتهای لازم را کسب نماییم. فضای کنونی جامعه، به لحاظ اخلاقی و معرفتی، مناسب نیست؛ باید روحیۀ مجاهدت در میان عموم مردم وجود داشته باشد؛ باید اخوّتهای ایمانیِ اول انقلاب، از خود گذشتگیها، برادریها، همدلیها دوباره حاصل شود؛ با آن روحیه بود که جنگ تحمیلی به پیش رفت. اگر تغییر کرده و آمادگیهای گذشته را برگردانیم و دوباره همان روحیۀ اول انقلاب را در خود زنده کنیم، این کار، مقدمهای برای ظهور امام زمانعلیهالسلام خواهد بود.
متأسفانه فردگراییها و خودپرستیهایی که اکنون در جامعۀ ما رواج پیدا کرده، نشان میدهد که ما در حال حاضر، آن صلاحیتی را که عباد صالح باید داشته باشند، نداریم! آمار پروندههای قضایی، درگیریها بر سر مسائل دنیوی، عدم عفو و گذشت، کمبود اخلاق حسنه و مسائل دیگری از این قبیل، نشان میدهد که جامعۀ ما با جامعۀ صالح و پا در رکاب، فاصله دارد! ما هنوز به شاخصههایی که آیات شریفۀ مورد بحث دربارۀ عباد صالح بیان فرمود، نرسیدهایم! متأسفانه بعضی از افراد ـ چه در تودۀ مردم و چه در بدنۀ مسؤولین ـ منافق هستند؛ بعضی از افراد، ضعیف الایمان هستند؛ البته عدۀ قلیلی هم وجود دارند که از مؤمنین راسخ میباشند، اما این تعداد قلیل، برای آن هدف عظیم، کفایت نمیکند.
تحقق ظهور، آمادگیهای خاص خود را میطلبد و ما برای تحصیل این سطح از آمادگی، یکسری وظایف داریم.
گرچه خداوند در بعضی مواقع با یک اتفاق یا جریانی، قلوب جمع کثیری از افراد را اصلاح میفرماید، ولی ما نباید در برابر چنین مواردی منفعل بوده و منتظر اتفاقات خاص باشیم، بلکه باید با تمام وجود در مسیر تحقق دین حق، تلاش کنیم.
باب جهاد همیشه باز بوده و هیچگاه بسته نخواهد شد. امیرالمؤمنینعلیهالسلام میفرمایند:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه»[43]
همانا جهاد بابی است از ابواب بهشت که خداوند آن را برای اولیاء خاص خود باز فرموده است.
انسان دائماً میتواند وارد صحنۀ جهاد شود؛ منتها نوع جهاد در هر زمان، متفاوت است. اگر باب جهاد نظامی بسته باشد، باب جهاد فرهنگی و اجتماعی، باب جهاد اقتصادی، باب جهاد علمی و امثال اینها باز است.
شهداء، کسانی بودند که وارد کارزار جهاد شده و قدرت گذشتن از دنیا را کسب نمودند؛ در غیر این صورت، نمیتوانستند در مواقع حساس، از جان خویش بگذرند.
این روش و منش شهداء، باید در جامعۀ ما گسترش پیدا کند تا به توفیق الهی بتوانیم آمادگیهای لازم را کسب نماییم.
تحول جهان در گرو تحول ايران
کسب این آمادگی و تحول، باید از نقطۀ مرکزی آغاز گردد؛ بنابراین در گام اول، باید از کشور خودمان شروع کنیم؛ یعنی باید در جامعۀ شیعی، با نفاق و ظلمی که در قالب اسلام، جولان میدهد، برخورد کنیم، آن ظلم و کفری که در ظاهر، نقاب اسلام بر چهره نهاده ولی در باطن، منافق و ظالم است.
این تحول در جامعۀ شیعه، کار جدی و زیادی میطلبد و همۀ ما در اینباره مسؤولیت داریم.
گام دوم تحول، عبارت است از تغییر و تحول لازم در عالم اسلام؛ این تحول لازم، توسط شیعیان پاک و اصلاحشده انجام میپذیرد.
در گام سوم باید اهل حقیقت از سایر ادیان، مورد توجه قرار گرفته تا حقیقت اسلام ناب به آنها برسد و متحول گردند.
جریان ظهور نیز به همین صورت آغاز میگردد، یعنی ابتدا با بیان حق و دعوت به آن شروع میشود، و بر خلاف پندار بعضی از افراد، اینگونه نیست که از همان ابتدای ظهور، بنا بر جنگ بوده باشد و به روی همۀ مخالفین، شمشیر کشیده شود، بلکه شمشیر، مربوط به زمانی است که برای اصلاح افراد، امیدی وجود نداشته باشد؛ تا وقتی که بتوان بیمار را با دارو درمان کرد، نباید دست به تیغ جراحی برد؛ هیچ پیغمبری این کار را انجام نداده است؛ جنگها و نفرینها، همیشه مربوط به زمانی بوده که هیچ راهی برای بازگشت به حقیقت وجود نداشته است.
در سورۀ مبارکۀ نوح، شکایت حضرت نوحعلیهالسلام به درگاه الهی را ببینید؛ عرضه میدارد: خداوندا! از هر فرصتى براى هدايت قوم خود، استفاده كردم و دائماً و بهطور خستگى ناپذير و شبانهروز آنان را پند و اندرز دادم اما کسی توجه نکرد!
قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَ نَهَارٗا ۞ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا ۞ وَ
إِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَ ٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ وَ أَصَرُّواْ وَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا ۞ ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا ۞ ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَ أَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا ۞ فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا ۞ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا ۞ وَ يُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَ بَنِينَ وَ يَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَ يَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا ۞ مَّا لَكُمۡ لَا تَرۡجُونَ لِلَّهِ وَقَارٗا ۞ وَ قَدۡ خَلَقَكُمۡ أَطۡوَارًا ۞ أَلَمۡ تَرَوۡاْ كَيۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا ۞ وَ جَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِيهِنَّ نُورٗا وَ جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا ۞ وَ ٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا ۞ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَ يُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا ۞ وَ ٱللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ بِسَاطٗا ۞ لِّتَسۡلُكُواْ مِنۡهَا سُبُلٗا فِجَاجٗا ۞ قَالَ نُوحٞ رَّبِّ إِنَّهُمۡ عَصَوۡنِي وَ ٱتَّبَعُواْ مَن لَّمۡ يَزِدۡهُ مَالُهُۥ وَ وَلَدُهُۥٓ إِلَّا خَسَارٗا ۞ وَ مَكَرُواْ مَكۡرٗا كُبَّارٗا ۞ وَ قَالُواْ لَا تَذَرُنَّ ءَالِهَتَكُمۡ وَ لَا تَذَرُنَّ وَدّٗا وَ لَا سُوَاعٗا وَ لَا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسۡرٗا ۞ وَ قَدۡ أَضَلُّواْ كَثِيرٗاۖ وَ لَا تَزِدِ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا ضَلَٰلٗا ۞ مِّمَّا خَطِيٓـَٰٔتِهِمۡ أُغۡرِقُواْ فَأُدۡخِلُواْ نَارٗا فَلَمۡ يَجِدُواْ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَنصَارٗا ۞ وَ قَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ دَيَّارًا ۞ إِنَّكَ إِن تَذَرۡهُمۡ يُضِلُّواْ عِبَادَكَ وَ لَا يَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا كَفَّارٗا
[44]
«گفت: پروردگارا! همانا قوم خود را شب و روز [به آيين توحيد] دعوت كردم، ۞ ولى دعوت من جز بر فرارشان نيفزود، ۞ و من هرگاه آنان را دعوت كردم تا آنان را بيامرزى، انگشتان خود را در گوشهايشان كردند و جامههايشان را به سر كشيدند و بر انكار خود پافشارى ورزيدند و به شدت تكبّر كردند، ۞ آن گاه آنان را آشكارا دعوت كردم، ۞ سپس آشكار و پنهان آنان را خواندم. ۞ پس [به آنان] گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره بسيار آمرزنده است. ۞ تا بر شما از آسمان باران پى در پى و با بركت فرستد، ۞ و شما را با اموال و فرزندان يارى كند، و برايتان باغها و نهرها قرار دهد، ۞ شما را چه شده كه [ربوبيت خدا را نفى كرده و در نتيجه از بندگىاش دست برداشته و] از عظمت و بزرگى خدا مأيوس هستيد؟ ۞ در حالى كه شما را مرحله به مرحله [خاك، نطفه، علقه، مضغه، گوشت، استخوان و...] آفريده است ۞ آيا ندانستهايد كه خدا هفت آسمان را چگونه بر فراز يكديگر آفريد؟ ۞ و ماه را در ميان آنها روشنى بخش، و خورشيد را چراغ فروزان قرار داد، ۞ و خدا شما را از زمين [مانند] گياهى رويانيد، ۞ سپس شما را در آن باز مىگرداند و باز به صورتى ويژه بيرون مىآورد، ۞ و خدا زمين را بر شما فرشى گسترده قرار داد، ۞ تا از راهها و جادههاى وسيع آن [هر جا كه خواستيد] برويد؟ ۞ نوح گفت: پروردگارا! آنان از من نافرمانى كردند و از كسانى [چون سردمداران كفر و متوليان بتخانه] پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان جز خسارت و زيانى بر آنان نيفزود! ۞ و [اين پيشوايان گمراهى، براى گمراه نگاه داشتن اين مردم] نيرنگى بزرگ به كار گرفتند، ۞ و گفتند: دست از معبودانتان بر نداريد، و هرگز [بتهاى] وَدّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را رها نكنيد؛ ۞ همانا بسيارى را گمراه كردند. و [پروردگارا!] ستمكاران را جز گمراهى ميفزا. ۞ [همه آنان] به سبب گناهانشان غرق شدند و بىدرنگ در آتشى درآورده شدند كه [از آن] در برابر خدا براى خود ياورانى نيافتند، ۞ و نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار ۞ كه اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى بدكار و ناسپاس زاد و ولد نمىكنند.»
بنابراین هر وقت که دیگر هیچ راهی برای دریافت حقیقت، وجود نداشته باشد، یا جای آه است یا آهن؛ یا پیامبری آه میکشد تا بدکاران هلاک شوند، یا آهنی به خرج داده و آنها را توسط مؤمنین، هلاک میگرداند.
پس باید در ابتدا، داخل جامعۀ ایران و شیعه، سپس عموم مسلمین، و در نهایت عموم مردم جهان، آمادۀ تغییر شوند تا در نتیجه، افرادی که قابلیت اصلاح دارند، به دامان جبهۀ حق برگردند؛ بعد از آن، افرادی که بر باطل میمانند کسانی هستند که حق برای آنها روشن شده ولی با این حال، گردنکشی میکنند؛ اینجاست که انسان، از شکستن گردن گردنکشان، هیچ ابایی نخواهد داشت!
[1]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 4.
[2]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 5.
[3]. همان، آیۀ شریفۀ 6.
[4]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 7.
[5]. تفسير نمونه، ج12، ص: 28 تا 32.
[6]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 4.
[7]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 64.
[8]. سورۀ مبارکۀ آلعمران، آیۀ شریفۀ 21.
[9]. در این آیۀ شریفه، فعل یَقتُلُونَ بهصورت مضارع آمده که استمرار را میرساند؛ گویا میفرماید: یکی از کارهای مستمر آنان پیغمبرکشی بوده است؛ اما فعل یَقتُلُونَ بدون هیچ تأکیدی بیان شده برخلاف فعل لَتُفسِدُنَّ در آیات مورد بحث که این فعل نیز مضارع است ولی همراه با دو تأکید آمده است.
[10]. سورۀ مبارکۀ مریم، آیۀ شریفۀ 93.
[11]. سورۀ مبارکۀ زمر، آیۀ شریفۀ 53.
[12]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 543.
[13]. اشاره به جریان فرمان خداوند به حضرت ابراهیمA برای ذبح فرزندش حضرت اسماعیلA. سورۀ مبارکۀ صافات، آیۀ شریفۀ 102.
[14]. «اَللّهُمَّ اشغَلِ الظّالمینَ بِالظّالِمینَ وَ اجعَلنا بَینَهُم سالِمینَ»، خدایا ستمگران را با ستمگران مشغول کن و ما را بین آنان سلامت بدار؛ این عبارت، دعایی است که بین مسلمانان مرسوم است. البته در دعای بیستوهفتم صحیفۀ سجادیهA چنین میفرماید: «اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکِینَ بِالْمُشْرِکِینَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِینَ».
[15]. «و در اينكه آمدن آن بندگان خـدا بهسوى بنىاسرائيل و قتل عـام و اسارت و غارت و تخريب آنـان را «بعث الهى»
خوانده، اشكالى ندارد چرا كه اين بعث و برانگيختن بر سبيل كيفر و در برابر فساد و طغيان و ظلم به غير حق بنىاسرائيل بوده است، پس كسى نگويد كه خدا با فرستادن چنين دشمنانى آدمكش و مسلط ساختن آنان بر بنىاسرائيل نسبت به ايشان ظلم كرده، بلكه خود ايشان به خود ظلم كردند.» (ترجمه تفسير الميزان، ج13، ص: 51). در برخی دیگر از تفاسیر نیز قریب به همین معنا آمده است؛ مانند: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج6، ص: 615؛ منهج الصادقين فى إلزام المخالفين، ج5، ص: 250؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج2، ص: 649.
[16]. سورۀ مبارکۀ انعام، آیۀ شریفۀ 129.
[17]. سورۀ مبارکۀ فتح، آیۀ شریفۀ 7.
[18]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 19.
[19]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 16.
[20]. سورۀ مبارکۀ اعراف، قسمتی از آیۀ شریفۀ 28.
[21]. سورۀ مبارکۀ نساء، قسمتی از آیۀ شریفۀ 172.
[22]. سورۀ مبارکۀ بقره، آیۀ شریفۀ 89.
[23]. تفصیل این جریان در فصل چهارم، صفحه: 178 گذشت.
[24]. مرحوم سید قطب در تفسیر: فى ظلال القرآن، ج4، ص: 2214.
[25]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 13.
[26]. المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، ج2، ص 184.
[27]. سورۀ مبارکۀ اسراء، آیۀ شریفۀ 6.
[28]. سورۀ مبارکۀ حج، آیۀ شریفۀ 17.
[29]. سورۀ مبارکۀ مائده، آیۀ شریفۀ 82.
[30]. همان، آیۀ شریفۀ 54.
[31]. «روى ان النبي ص سئل عن هذه الاية، فضرب بيده على عاتق سلمان فقال هذا و ذووه.» (تفسير نور الثقلين، ج1، ص: 642، ذیل آیۀ شریفۀ 63 سورۀ مبارکۀ مائده)
[32]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 3.
[33]. «وَ رَوَى بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِساً إِذْ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا فَقُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ مَنْ هَؤُلَاءِ فَقَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُم.» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج57، ص: 216)
[34]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 74.
[35]. «مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.» (الغيبة (للنعماني)؛ ص81)
[36]. «قال عليه السّلام: ثمّ إنّ المهدي يرجع إلى بيت المقدس فيصلّي بالناس أيّاما فإذا كان يوم الجمعة و قد أقيمت الصلاة فينزل عيسى ابن مريم في تلك الساعة من السماء عليه ثوبان أحمران و كأنّما يقطر من رأسه الدهن و هو رجل صبيح المنظر و الوجه أشبه الخلق بأبيكم إبراهيم فيأتي إلى المهدي و يصافحه و يبشّره بالنصر فعند ذلك يقول له المهدي: تقدّم يا روح اللّه و صلّ بالناس، فيقول عيسى: بل الصلاة لك يا ابن بنت رسول اللّه، فعند ذلك يؤذن عيسى و يصلّي خلف المهدي ع.» (إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب ع، ج2، ص: 171)
[37]. سورۀ مبارکۀ اسراء، قسمتی از آیۀ شریفۀ 7.
[38]. سورۀ مبارکۀ حج، قسمتی از آیۀ شریفۀ 41.
[39]. سورۀ مبارکۀ مائده، قسمتی از آیۀ شریفۀ 51.
[40]. رجوع کنید به پینوشت [52].
[41]. برخی کتابهای پیشنهادی در این موضوع برای مطالعه: «آمریکا ستیزی چرا؟»، اثر روژه گارودی؛ «مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا»، اثر رضا هلال؛ «پروتکلهای دانشوران صهیون»، اثر عجاج نهیوض؛ «دسیسههای شیطانی»، اثر مجید صفاتاج.
[42]. سورۀ مبارکۀ صف، آیۀ شریفۀ 8.
[43]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 69، خطبۀ 27.
[44]. سورۀ مبارکۀ نوح، آیات شریفۀ 5 تا 27.