مبانی عرفان عملی 16

مبانی-عرفان-عملی-16
برای درک باران خاص خداوند، باید ظرف خود را به سمت عطای بی‌کران برگردانیم / ریشهٔ عرفان در شریعت است / تمام احکام ظاهری اسلام برای طهارت باطنی انسان وضع شده‌اند / اسلام نیامده ما را به بهشت برساند؛ آمده ما را به خداوند برساند / تزکیه نفس، راه طهارت باطن از کثرت‌های غفلت‌زا است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

* صوت این جلسه در پایان متن، قابل دسترسی است

 

ـ ویرایش اولیه ـ

 

برای درک باران خاص خداوند، باید ظرف خود را به سمت عطای بی‌کران برگردانیم

إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ‏ دَهْرِكُمْ‏ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فتعرضين [فَتَعَرَّضُوا] لَهَا بِكَثْرَةِ الِاسْتِعْدَاد.[1]

آقا رسول اکرمˆ فرمودند: در ایام دهر و زندگانی و روزگار شما نسیم‌های خاص حیات بخش از رحمت خداوند می‌وزد.

ما در این عالم در کثرات و غفلت‌ها غوطه می‌خوریم، مثل کسی که در دریایی دچار امواج است، تا می‌آید سر بالا کند یک موج سنگین و سهمگین دیگر او را به قعر دریا می‌برد. تا از یک چیز دل می‌کَنیم دَه چیز دیگر ذکر و فکر و قلب ما را به خودش مشغول می‌کند. در این بین بعضی اوقات نسیم‌هایی می‌وزد که یک دفعه انسان را از قعر دریا بالا می‌کشد، نسیم‌های رحمت خاص خداوند. حضرت فرمودند: قدر این نسیم‌ها را بدانید و از آنها روی‌گردان نباشید. گاهی اوقات انسان فقط چند لحظه در معرض یک داروی شفابخش قرار می‌گیرد ولی برای همیشه احیا می‌شود. ازجملهٔ این نسیم‌ها، زمان‌هایی است که خداوند متعال برای تحول آماده کرده است که بعضی از این زمان‌ها مانند این ده روز و ده شب خواص بیشتری دارد. خداوند به این ده روز و ده شبی که در آن قرارداریم در قرآن قسم یاد کرده است:

وَ الْفَجْرِ. وَ لَيالٍ عَشْرٍ.[2]

سوگند به صبحدم. و به شب‏هاى دهگانه.

یکی از تفاسیر این ده شب، شب اول ذی‌الحجه تا شب عید قربان است. این ده شب، با ده شب آخر ماه مبارک رمضان برابری می‌کند که شب قدر هم در آن ده شب قراردارد. بلکه شاید این ده شب افضل هم باشد، شاهد این سخن روایتی است که می‌فرمایند: اگر کسی در ماه مبارک و شب قدر آمرزیده نشد، شب‌های دهه اول ذی‌الحجه و روز عرفه و عصر عرفه را درک کند:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ† قَالَ: مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ‏ يُغْفَرْ لَهُ‏ إِلَى‏ قَابِلٍ‏ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ.[3]

اگر کسی تا کنون به غفلت گذرانده و دقتی نداشته، این چند شب را مثل یک سفر زیارتی از کارهای روزمره‌اش کم کند و مقداری به زیارت و قرآن و دعا و ... بپردازد. قبل از آن هم اگر فرصتی پیش آمد توبه‌ای کند و از خداوند طهارت طلب کند و از خداوند رفع کدورتهای درونی و رفع موانع درونی را بخواهد. قبل از اینکه روز عرفه بیاید خودش را پاک کند، روز عرفه هرچقدر پاک‌تر باشد بیشتر به دست خواهد آورد. آن جایزه‌های معنوی به اندازهٔ ظرف داده می‌شود. باران لطف و رحمت خداوند به شدت می‌بارد فقط کافی است ما ظرف وجودی‌مان را برگردانیم رو به آسمان تا پُر شود. فقط کافی است ظرف وجودی‌مان را گسترش دهیم، پُرتر می‌شود. از آن طرف محدودیتی وجود ندارد:

يَا دَائِمَ‏ الْفَضْلِ‏ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّة.[4]

خداوند به عطیه دست باز کرده است و وقتی خداوند دست باز کند، عطیه‌اش بی‌نهایت است. پس مشکل کجاست که ما نمی‌گیریم یا کم می‌گیریم؟ ظرفی که در این زیر گذاشتیم ظرفیت ندارد. خداوند شیخ ما را رحمت کند، این توصیه را زیاد می‌کردند و فراوان گوش ما از این سخن آن مرد الهی پر است که ظرفت را بزرگ کن. یک انگشت‌دانه را زیر باران بی‌نهایت بگیرید چیزی نمی‌گیرید، ولی تقصیر باران نیست. کسی که بی نهایت است، لطف و رحمتش نیز بی‌نهایت است، منتها هرکسی به اندازهٔ ظرفیت خودش می‌گیرد. کسی هم که خدایی ناکرده اصلاً ظرفش وارونه است، یک قطره هم داخل آن نمی‌ریزد. به تعبیرقرآن منکوب است درظرف وارونه:

وَ إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ.[5]

و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند از راه برمى‏گردند.

این ظرف را با توبه برگردانیم، توجهات را بیشتر کرده و وسعت دید را گسترش دهیم. خداوند متعال هم به حق اولیائش نظری کند و آن چیزی که باید به آن برسیم به دست آوریم.

ریشهٔ عرفان در شریعت است

در بحث مبانی سلوک و عرفان عملی اشکالی طرح شده بود که بعضی می‌گویند: این حرف‌ها از کجا آمده؟ حرف دین است یا نه؟ که گفتیم در حقیقت اینها مغز دین است و عرفان عملی و عرفان به معنای عام، اعم از عرفان نظری و عملی از سنخ علوم هستند. البته این علوم روی تجاربی سوار است که یک فرد سالک تجربه کرده. فردی سالک حرکت کرده، در طول حرکتش حالات مختلفی را تجربه کرده، بعد از چشیدن این حالات تحلیل عقلی کرده و در اختیار دیگران قرارداده است. مثلاً در مرحلهای، شوق إلی الله را تجربه کرده است یا حالات مختلف توکل را عمیقاً چشیده است، سپس بیان می‌کند که توکل این است و اینگونه پیدا می‌شود و ... . به این امور تجربه‌های سالکانه می‌گویند. بعضی از عرفا به برخی از این حالات معروف می‌شوند مثلاً سمنون مُحِب به عارفی می‌گفتند که آن‌قدر در حال حُبّ الهی غرق بود، حالت مجنونی به او دست داده بود. یا به ایشان سمنون کذّاب هم می‌گفتند. کذّاب نه به معنایی که ما در عبارات روزمره به کار می‌بریم. اگر کسی عاشق فردی باشد نباید هیچ چیز او را ازمحبوبش منصرف کند. اگر اتفاقاً بلای سهمگینی می‌آمد و زندگی‌اش را متلاشی می‌کرد و در آن وقت، آن بلا و گرفتاری مقداری توجه او را به خودش جلب می‌کرد، به کوچه می‌آمد و به بچه‌ها می‌گفت: به من سنگ بزنید و به من سمنون کذّاب بگوئید. هیچ ناشکری نکرده بود، بلکه مقداری از خداوند غفلت کرده بود. کسانی که به سمت خداوند حرکت کردند زندگی‌شان با زندگی افراد عادی فرق دارد. اینکه بلایی بیاید و ناراحت شود و غمگین شود و اعتراضی کند و ...، اصلاً اهل خداوند اینگونه نیستند.

به هر صورت، بندگی در متن دین در یک ساحت متوقف نمی‌شود. ساحت‌های متفاوت و بطون متفاوتی دارد. این سطوح مختلف تا بندگی رسول اللهˆ وجود دارد:

وَ أشْهَدُ أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه.

عبد در آن ساحت‌های بلند عرفانی به معنای عبد رایج بین ما نیست. در آن درجات عبد به معنای مَظهر است. عبد یعنی آینهٔ تمام‌نمای خداوند، آن هم با تعبیر «عَبْدُه». «هُو» اسم جامع خداوند است و به ذات خداوند اشاره می‌کند. عمده دلیل اینکه بعضی با عرفان مخالفت دارند این است که در این زمینه کار نکرده‌اند؛ چون مردم نسبت به چیزی که نمی‌دانند دشمنی می‌کنند:

النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا.[6]

چون ندیدند حقیقت رَه افسانه زدند.

چون ذهنشان به آنچه پیامبر اکرمˆ می‌فرمودند نمی‌رسید، می‌گفتند پس این قرآن افسانه است و لابد باطل است:

وَ قالُوا أَساطيرُ الْأَوَّلينَ اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصيلاً.[7]

و گويند داستان‏هاى گذشتگان و افسانه‏هاى قديمى است كه آن را مى‏نويسند و بامداد و پسين به او القاء مى‏كنند.

تمام احکام ظاهری اسلام برای طهارت باطنی انسان وضع شده‌اند

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: از استادم پرسیدم کجای اسلام سیروسلوک است. دنبال این بودم آیات یا روایاتی رلجع به تأیید سیروسلوک بفرمایند. استادمان در جواب فرمودند: کجای اسلام سیروسلوک نیست؟ تمام اسلام پر است از سیروسلوک. سر تا پای اسلام سیروسلوک است.

بعضی از فقها و بزرگانی که هم فقیه و هم عارف بودند، تمام دین را از منظر سلوکی توضیح می‌دادند. کتاب‌های أسرارالصلاة برای چیست؟ علمای ما کتاب‌های فراوانی نوشته اند راجع به اسرار زکات، روزه، حج، ... . یا مثلاً می‌فرمایند: صدقه می‌دهی دستت را ببوس؛ چون دستت به دست خداوند می‌خورد. عمل صالح که فقط با اعضا و جوارح نیست، پس تسلیم، توکل، صبر، رضا و ... چیست؟

آقا امام صادق† به نقل از رسول اکرمˆ میفرمایند:

إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى‏ فَلَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ النِّيَّةِ فِي كُلِّ حَرَكَةٍ وَ سُكُونٍ لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ يَكُنْ بِهَذَا الْمَعْنَى يَكُونُ غَافِلًا وَ الْغَافِلُونَ قَدْ ذَمَّهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ‏ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا وَ قَالَ‏ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ.[8]

هرکس با نیتش سنجیده می‌شود. ملاک اعمال ما هم نیت‌های ماست.

اتفاقاً عرفان و حقیقت و طریقت، ریشه در فقه دارد؛ یعنی اگر لایه‌های درونی همین فقه را بشکافیم به سلوک می‌رسیم. اصلاً احکام برای سلوک کردن آمده است. مثلاً بحث وضو و غسل و تیمم را در قرآن دقت کنیم:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْديكُمْ مِنْهُ ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.[9]

هان اى كسانى كه ايمان آورديد چون خواستيد به نماز بايستيد صورت و دستهايتان را تا آرنج‏ها بشوئيد، و پاى خويش را تا غوزك مسح كنيد، اگر جنب بوديد- با غسل كردن- خود را طاهر سازيد، و اگر بيمار و يا در حال سفر بوديد، و يا يكى از شما از چاله- گودالى كه براى ادرار كردن بدانجا مى‏روند- آمد، و يا با زنان عمل جنسى انجام داديد، و آبى نيافتيد تا غسل كنيد، و يا وضو بگيريد، با خاك پاك تيمم كنيد، دست به خاك زده به صورت و پشت دستها بكشيد، خدا نمى‏خواهد شما دچار مشقت شويد، و ليكن مى‏خواهد پاكتان كند، و نعمت خود را بر شما تمام سازد، باشد كه شكر به جاى آريد.

منظور از وضو و غسل فقط طهارت ظاهری نیست، وگرنه نباید تیمم را جایگزین آنها می‌کردند؛ چون در تیمم که پاک شدن وجود ندارد. چه طهارتی در این است که خاک به سر و صورت بزنیم؟ پس اینکه می‌فرماید: خاک بزن تا طاهر شوی؛ یعنی طهارت باطنی. تمام این اعمال ظاهری ریشهٔ باطنی و سلوکی دارد. خداوند می‌خواهد جانمان را پاک کند. از آنهایی که اهل باطن‌اند و اسرار عبادات را می‌فهمند بپرسید این خاک زدن به سر و صورت چه‌طور جان را پاک می‌کند. اصلاً تمام احکام اسلام برای طهارت باطنی انسان است. مثلاً در یکی از آیاتی که دربارهٔ ارتباط با نامحرم تذکر میدهند می‌فرمایند: وقتی که می‌خواهید از خانم‌های رسول اللهˆ چیزی بگیرید با آنها خیلی رودررو نشوید و از پشت پرده از آنها چیزی بخواهید. این باعث طهارت هردوی شما می‌شود:

... وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ ... .[10]

... و چون از همسران او چيزى مى‏پرسيد، از پشت پرده بپرسيد، اين براى طهارت دل شما و دل آنان بهتر است ... .

اصلاً سرّ همهٔ احکام رساندن انسان به آن مرحلهٔ طهارتی است که آن طهارت سبب شود قلب، خداوند را ادراک کرده و بفهمد. خود قرآن برای فقه ریشه ظاهری بیان نکرده است، فقه دنبال اثر در باطن است.

اسلام نیامده ما را به بهشت برساند؛ آمده ما را به خداوند برساند

اسلام برای چه آمده است؟ آمده که انسان را به بهشت برساند؟ اینجا نخورد جای دیگر بخورد؟ یا هدف دیگری دارد که بهشت فرع بر آن است؟ اسلام برای رساندن انسان به سعادت بی‌نهایت آمده است. اگر کسی برای بهشت کار می‌کند تاجر است، به هدف اسلام و عبادت احرار نرسیده است.[11]

الهی زاهد از تو حور می‌خواهد قصورش بین         به جنت می‌گریزد از درت یا رب شعورش بین

از تو فرار می‌کند و به سمت بهشت می‌رود.

عمری است که تشنه توام من         بیزار شدم ز آب کونین

اَلدُّنيا حَرامٌ عَلىٰ أهلِ الاخِرَةِ، وَ الاخِرَةُ حَرامٌ عَلىٰ أهلِ الدُّنيا، وَ هُما حَرامانِ عَلىٰ أهلِ اللّه.[12]

دنیا برای کسانی که می‌خواهند به سرای دیگر برسند حرام است. این حرام به این معنا نیست که چیزی نمی‌خورند و نمی‌خوابند؛ یعنی هدفشان آن نیست، نهایت دیدشان آن نیست. مثلاً فرض کنید فردی برای ناهار به جایی دعوت شده است، اما وقتی به آنجا برود ناهاری نباشد. ناراحت می‌شود چون هدفش ناهار بوده. اما اگر امام زمانS تشریف آوردند و به دیدن ایشان رفتیم. اگر سفره‌ای انداختند نوش جان، می‌خوریم و اگر نیانداختند نمی‌خوریم. پول هم اگر خواستند می‌دهیم چون هدفمان چیز دیگری بوده.

این حرام‌ها بدین معناست نه اینکه اصلاً چیزی استفاده نمی‌کنند. یعنی هدف چیزی دیگری است و مشغول چیز دیگری هستند. بعضی اوقات که مرحوم علامه طباطبایی در حال خاصی بودند احوالپرسی دیگران را به حداقل جواب می‌دادند. به عده‌ای برخورده بود که چرا مرحوم علامه با آنها خیلی صحبت نکرده بودند. خوب این افراد فکرمی‌کنند علامه طباطبایی مانند آنها در کثرت غرق است، این طرف را نگاه کند آن طرف را نگاه کند. اینقدر عشق و توجه درونی به خداوند ایشان را به خود مشغول کرده که در بیرون به حداقل‌ها می‌پردازد. اصلاً بیشتر از این نمی‌تواند، چون جای دیگری است. اصلاً فکر و ذهن جای دیگر است، به  اینکه ببینیم شما راجع به من چه می‌گویید، من راجع به شما چه می‌گویم و ... اصلاً کاری ندارد.

آن کسی که می‌خواهد به آخرت برسد مشغول کس دیگری است، دنیا هدفش نیست. اگر نعمتی بود می‌خورد و تلاش و کارش را هم می‌کند، اگر نبود ناراحت نیست و اگر هم نعمت فراوان شود از خود بی‌خود نمی‌شود. این همان زهد است. زهد یعنی اینکه اگر چیزی به انسان برسد یک دفعه از خود بی‌خود نشود و اگر هم چیزی از دست داد یکدفعه افسرده نمی‌شود. حضرت امیرالمؤمنین† فرمودند: کل زهد بین این دو کلمهٔ قرآن است.

لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.[13]

اين را بدان جهت خاطر نشان ساختيم تا ديگر از آنچه از دستتان مى‏رود غمگين نشويد، و به آنچه به شما عايد مى‏گردد خوشحالى مكنيد، كه خدا هيچ متكبر و فخرفروش را دوست نمى‏دارد.

بر اهل‌الله هردوی دنیا و آخرت حرام است. این بدان معناست که افق دید در یک سطح برتر است و توجهی به دنیا و آخرت ندارد. حضرت امیرالمؤمنین† می‌فرمایند:

اِلٰهي ما عَبَدتُكَ خَوفاً مِنْ نارِكَ وَ لا طَمَعاً في جَنَّتِكَ وَ لٰكِن وَجَدتُكَ أهلًا لِلْعِبادَةِ فَعَبَدتُكَ.[14]

نه اینکه بهشت نمی‌خواهم، بهشت را هم می‌خواهم اما اصل، بندگی و رسیدن به خود خداوند است. مثلاً اگر شما به دیدار یک عالم ربانی رفتید و سفره‌ای هم نینداختند ناراحت نمی‌شوید؛ چون شما اصلاً برای غذا نرفته بودید.

تزکیه نفس، راه طهارت باطن از کثرت‌های غفلت‌زا است

به این سیر باطنی در اصطلاح، تزکیه یا تهذیب نفس می‌گویند. برای اینکه آن مناسبت شدید عشقی ظهور و بروز پیدا کند، باید این تزکیه و تهذیب نفس انجام شود. همان مناسبت عشق بین ما و خداوند که همه ما داریم ولی در توجه به چیزهای مختلف کم و غبارآلود شده است.

حتماً همه تجربه کرده‌ایم روزهایی که خیلی درگیری داریم، چندجا رفته‌ایم، کارهای اداری و مالی مختلف انجام داده‌ایم، می‌بینیم حال نماز خواندنمان حال خیلی خوبی نیست. کثرت‌ها غفلت‌آور است، هرچه بیشتر باشد غفلت آن بیشتر است. اولیاء خداوند وقتی راه می‌روند به اطراف نگاه نمی‌کنند که چه تابلوی قشنگی، مدل ماشین و ... . البته اینها مربوط به کسانی است که قبلاً چشمشان از حرام و مکروه پوشیده شده، الان از مباحات چشم‌پوشی می‌کنند. اگر کسی در این سطح نیست و بخواهد اَدای این بزرگان را در بیاورد، مانند نمک ریختن در هندوانه است و ثمره‌ای ندارد. ولی بدانیم راه و حرکت تا کجاست. بعضی از دستورات سلوکی برای کنترل همین کثرات است. هرچه انسان زیادتر به کثرات مشغول باشد، خواطر بیشتر می‌شود. به همین دلیل است که عبادات شب با تمرکز بیشتری انجام می‌شود چون مقداری از کثرت‌ها و درگیریهای روزانه دور شده است.

سیروسلوک و عرفان و حرکت به سمت خداوند، تصفیهٔ روح و تزکیه باطن، ریشه در مغز دین دارند و نه فقط در دین اسلام بلکه از حضرت آدم† تاکنون هر پیامبری آمده است فرموده: این ظواهر را عمل کنید اما در سطح این ظواهر نمانید بلکه به سوی باطن حرکت کنید.

عرفان مختص اسلام نیست ولی همان‌طور که دین‌های قبلی تحریف شدند، عرفان آنها نیز تحریف شد. چگونه ممکن است که یک چیزی از حضرت آدم† تا کنون در همه ادیان باشد؟ علت این است که ریشه در جایی دیگر دارد که دین برای آن آمده است.

مرحوم آقای حداد می‌فرمودند: هرچه داریم و به هرکجا رسیدیم به برکت پدر و مادرمان خصوصاً مادر بوده است. چه زحماتی برای ما کشیدند. مادرم هر روز زیارت عاشورا را با صد لَعن و سلام می‌خواندند و وقتی برای ما صبحانه آماده می‌کردند مشغول همین ذکرها بودند.

خوب این شخص مساوی با کسی نیست که غذا می‌پزد و موسیقی هم گوش می‌کند. این است که بچه‌ها نورانی می‌شوند و آقای حداد می‌شوند. غذایی که با دعا و ذکر اهل‌بیت‰ و خداوند متعال درست شده باشد نور دارد. اینها ظاهر دین و واجب و حرام نیست، اما اصلاً دین یعنی همین امور.


[1] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج‏4، ص: 118

[2] سوره مبارکه فجر، آیات شریفه 1 و 2

[3] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 66

[4] المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص: 647

[5] سوره مبارکه مؤمنون، آیه شریفه 74

[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 501

[7] سوره مبارکه فرقان، آیه شریفه 5

[8] مصباح الشريعة، ص: 54

اشارهٔ حضرت به آیه شریفه 44 سوره مبارکه فرقان و آیه شریفه 179 سوره مبارکه اعراف است.

[9] سوره مبارکه مائده، آیه شریفه 6

[10] سوره مبارکه احزاب، آیه 53

[11] اشاره استاد به روایت آقا امام حسین† است: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.

[12] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج‏19، ص: 347

[13] سوره مبارکه حدید، آیه شریفه 23

[14] تفسير الصافي، ج‏3، ص: 353




فایل(های) صوتی مبانی عرفان عملی 16

مدت زمان00:43:57 حجم فایل10.4 مگابایت دانلود فایل صوتی