مبانی عرفان عملی 14

مبانی-عرفان-عملی-14
لغزش در شریعت، باعث فساد طریقت و در نتیجه هلاکت می‌شود / عرفان عملی، متولی بیان حقایق باطنیِ دین از دل خود متون دینی است / طریقت، راه و رسم بندگی است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

* صوت این جلسه در پایان متن، قابل دسترسی است

 

ـ ویرایش اولیه ـ

 

لغزش در شریعت، باعث فساد طریقت و در نتیجه هلاکت می‌شود

اگر کسی ظاهر شریعت را رعایت نکند، طریقتش قطعاً فاسد است. آنگاه اگر طریقتش فاسد باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ حقیقتش قطعاً هوای نفس او خواهد بود، مانند کسانی که به قدرت‌هایی رسیدند و این قدرت‌ها را به جای رسیدن به خداوند و هدایت مردم، در جهت اضلال و رسیدن به شیطان استفاده کردند.

نمونۀ قرآنی آن بلعم باعورا است. قرآن می‌فرماید: ما به او آیاتی داده بودیم. انسان کوچکی نبود، مستجاب‌الدعوه بود. اگر کسی درهایی از حرکت‌های باطنی برایش باز شود و شروع به حرکت کند، سر سوزنی لغزش در امور شرعی باعث فساد طریقت و سقوط و هلاکت او خواهد شد.

وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ.

وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواه ... .[1]

حكايت كسى را كه آيه‏هاى خويش به او تعليم داديم و از آن بدر شد و شيطان بدنبال او افتاد و از گمراهان شد براى آنها بخوان.

اگر مى‏خواستيم وى را بوسيله آن آيه‏ها بلندش مى‏كرديم ولى به زمين گراييد (پستى طلبيد و به دنيا ميل كرد) و هوس خويش را پيروى كرد ... .

عرفان عملی، متولی بیان حقایق باطنیِ دین از دل خود متون دینی است

عده‌ای می‌گویند: این حرف‌ها، حرف خود اهل تصوف است و اختراع خودشان است نه اینکه از دین گرفته شده باشد. اتفاقاً این‌ها متن دین است. بخش زیادی از آیات و روایات در بحث طریقت است. اخلاص چیست؟ مگر اخلاص عمل ظاهری است؟ آقا امام صادق† وقتی می‌خواهند اخلاص را تبیین کنند می‌فرمایند:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ† فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «لِيَبْلُوَكُمْ‏ أَيُّكُمْ‏ أَحْسَنُ عَمَلًا».[2] قَالَ لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النِّيَّةُ أَفْضَلُ‏ مِنَ‏ الْعَمَلِ‏ أَلَا وَ إِنَ‏ النِّيَّةَ هِيَ‏ الْعَمَلُ‏ ثُمَ‏ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ».[3] يَعْنِي عَلَى نِيَّتِهِ.[4]

اصلاً نیت عمل است. چگونه عملی است؟ عمل ظاهری است؟ گاهی می‌گویند: سجده کنید. خوب سجده‌ می‌کنیم، مشخص است یک عمل ظاهری است. گاهی می‌گویند: اخلاص داشته باشید. یعنی چه کنیم؟

پس دین‌داری یک مجموعهٔ پیوسته است. مانند یک انسان واحد. همین انسان، جسمی دارد که ظاهراست، همه می‌بینند. همین انسانِ یک پارچۀ واحد است یک قسمت درونی دارد که ذهنش باشد و یک قسمت درونی‌تر و مرکزی دارد که روحش باشد. همین دین واحد یک سطح ظاهری دارد و یک سطح باطنی که خود دین عهده دار بیان آن سطح باطنی است و علم عرفان عملی تبیین کنندۀ آن معارف باطنی از دل خود متون دینی است. سرچشمهٔ عرفان، خود دین است.

بحث قلب از آن مباحث جدی قرآن است. قرآن کریم می‌فرماید:

... وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ ... .[5]

... كه هركس شهادت را كتمان كند دلش گنهكار است ... .

قلبش گنهکار است. گناه اعضاء و جوارحی را می‎شناسیم، اما گناه قلبی چیست؟

محور دین ایمان است. خود ایمان چیست؟ عمل اعضاء و جوارحی است؟

... لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ ... .[6]

... هنوز ايمان در دلهاى شما راه نيافته است ... .

بحث تقوا، شرک خفی، خطورات مَلَکی، خطوراتی که از طریق مَلَک وارد ذهن و قلب انسان می‌شود، خطورات شیطانی، تمام این حقایق در قرآن هست. باید این‌ها را بفهمیم یا نه؟ اگر چیز‌ی به ذهنم آمده، چه‌طور بفهمم خطور شیطانی است یا خطور مَلَکی؟ اگر هرکدام است باید چه کنم؟ قرآن می‌فرماید:

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ.[7]

كسانى كه پرهيزكارى پيشه كردند چون با پندار شيطانى برخورد كنند (خدا را) ياد كنند و در دم به بصيرت آيند.

طواف کننده‌ای دور قلبمان دارد طواف می‌کند. باید بفهمیم اگر آمد شیطانی است یا مَلَکی است. اگر شیطانی است باید چه کنیم؟ این‌ها را در فقه نوشته است؟ تمام این آیات شواهدی بر طریقت و حقیقت دین است.

این‌طور نیست که تا چیزی را نفهمیدیم و ندیدیم، بگوییم ساختگی است. اگر ما نفهمیدیم نباید رد کنیم. مباحث جدی دین، همین مباحث باطنی است. چه کسی گفت که فقه و احکام نباشد. باشد، لازم هم است. متن دین فقه است، احکام متن دین است، لازم است، باید باشد، محترم است. قرآن می‌فرماید اگر کسی احکام الهی را رعایت نکند اصلاً وارد دریچۀ دین نمی‌شود. اصلاً درب دین به رویش باز نمی‌شود، حدود خداوند را اگر ندانیم تعدی می‌کنیم.

... تِلْكَ حُدُودُ اللهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَ مَنْ‌ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌.[8]

... اين حدود خدا است، از آن تجاوز نكنيد و كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، ستمكارانند.

امّا چه کسی گفت دین فقط فقه است، فقط فقه و تمام؟ خیلی از فقهای عِظام که در سطح مراجع بودند، نزد یکی از بزرگوارانی که چند سال پیش به رحمت خداوند رفتند و از آخرین شاگردان مرحوم قاضی بودند، می‌آمدند و زانو می‌زدند. حجم آیات فقهی500 تا600 آیه است. آیات ایمان و همین چند موضوعی که عرض کردیم را ببینیم چند آیه است؟ ضمن اینکه دین می‌گوید: من می‌خواهم شما را به خداوند برسانم. خوب راهش چیست؟ همین ظواهر است؟ این چه دینی شد؟ فقط همین نماز و روزه انسان را به خداوند می‌رساند؟ اگر این طور باشد خوارج باید رسیده باشند. حالا خوارج بگوییم نه، فاسد‌العقیده هستند. مسلمان‌های ابتدائی که نماز و روزه هم انجام می‌دادند، همه باید رسیده باشند. اصلاً باب ورودی به دین همین است، اما همین سطح ‌برای رسیدن به خداوند کافیست؟ راه رسیدن به خداوند راه باطنی است. مگر نداریم که آقا امیرمؤمنان† فرمودند:

كَمْ‏ مِنْ‏ صَائِمٍ‏ لَيْسَ‏ لَهُ‏ مِنْ‏ صِيَامِهِ‏ إِلَّا الْجُوعُ‏ وَ الظَّمَأُ وَ كَمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَكْيَاسِ وَ إِفْطَارُهُم.[9]

چه بسیار کسانی که روزه گرفتند اما تمام بهره‌شان از روزه‌شان گرسنگی و اذیت است و چه بسیار کسانی که شب بیدارند اما همۀ بهره‌شان بیدارخوابی و رنج کشیدن است و هیچ بهرۀ دیگری ندارند. خوشا به حال کسانی که لایه‌های دیگر به رویشان باز شده است. می‌خوابد ولی خوابش بهتر از بیداری است. ناهار خوردنش بهتر از روزۀ مستحبی گرفتن است.

طریقت، راه و رسم بندگی است

اصلاً دین برای چه آمده است؟ ما را به بهشت برساند؟ دین آمده است ما را به خداوند برساند، به بهشت رساندن فرع است. اصلاً بهشت یعنی چه؟ تجلی نزدیکی به خداوند. جهنم یعنی چه؟ تجلی بُعد و دوری از خداوند.

در فقه می‌گویند عملی که به سطح بیرون نیاید و ظهور پیدا نکند محاسبه ندارد، درحالیکه متن قرآن کریم می‌فرماید:

لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما في‏ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ.[10]

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، ملك خدا است، و شما آنچه در دل داريد چه آشكار كنيد و چه پنهان بداريد خدا شما را با آن محاسبه مى‏كند، پس هر كه را بخواهد مى‏آمرزد، و هر كس را بخواهد عذاب مى‏كند، و خدا به هر چيز توانا است.

چیزی که درون قلبتان مخفی باشد هم حساب می‌شود. چه عمل ظاهری باشد و چه یک عمل پنهان شده در قلب باشد حساب و کتاب دارد. خداوند هم می‌داند و هم حساب می‌کند. کسی که باطنش یکپارچه خوشی و خوبی و نوع دوستی است با کسی که باطنش یکپارچه حقد و کینه است فرق دارد، هرچند بروز ندهد، این دو یکسانند؟ کسی که در جانش نسبت به خداوند شک می‌کند، بندۀ خوبی است؟ اصلاً طریقت یعنی راه و رسم بندگی درست. کسی که به اندازۀ سر سوزنی نسبت به خداوند بدبینی دارد، بندۀ خوبی است؟ ایمانش ضعیف است. مثلاً صد بار حرم رفته و حاجتی خواسته اما نداده‌اند، بدبین و ناامید شده است. این ناامیدی و بدبینی درجاتی از شرک باطنی است. ندادند شاید صلاح نبوده، امتحانش در این بوده، باید با تأخیر داده می‌شده. این فرد با کسی که بچه‌هایش را گرفتند، مالش را گرفتند، هفت سال مریض می‌شود ولی باز خداوند را شکر می‌کند، مساوی است؟

حضرت ایوب را در قرآن ببینید. خداوند چگونه از ایشان یاد می‌فرماید؟ خیلی سخت است عزیزی از لحاظ مالی ذلیل شود. حضرت ایوب دارا بوده است ولی خداوند همه را از او گرفتند. در نهایت خداوند این بنده را ناز می‎‌کنند. بَه عجب بنده‌ای.

... إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ.[11]

... ما ايوب را بنده‏اى خويشتن‏دار يافتيم چه خوب بود همواره به ما رجوع مى‏كرد.

این فرد، با کسی که دو تا تلنگر در زندگی‌اش می‌خورد می‌گوید: خداوندا این چه بلایی بود، مساوی است؟ یک مشکل مالی، یک مشکل آبرویی و اخلاقی اگر برایمان پیش بیاید از خداوند رو برمی‌گردانیم، درحالیکه عمدتاً در مشکلاتی که پیش می‌آید ما خودمان مقصر هستیم. بدتدبیری و سوءمدیریت می‌کنیم، آنگاه در مشکل دست‌ساز خودمان با خداوند قهر می‌کنیم. نمازمان کم‌رنگ می‌شود، دیگر حال عبادت نداریم. این فرد کجا و آن بنده کجا؟ این فرد نماز می‌خواند، نماز شب هم می‌خواند اما درونش تزلزل دارد. بندگی آری، اما بندگی مراحلی دارد از مُلک تا ملکوت. رسول اللهˆ هم بنده‌اند، حضرت موسی† هم بنده‌اند. آیا این دو در یک سطح هستند؟ قطعاً در یک سطح نیستند. انبیاء چه نوع بندگی داشتند که خداوند خوشش می‌آید؟ همه بنده‌اند، همهٔ انسان‌ها بندگان خداوند هستند، اما انبیاء بندگان خاص الهی‌اند، مثل ماه مبارک رمضان. همهٔ ماه‌ها، ماه‌های خداوند هستند، اما خداوند می‌فرماید: این ماه، ماه من است، شهرالله است. یک مثال بزنیم:

حضرت نوح† 950 سال زحمت کشیده است. ما دو روز برای دین خداوند کار کنیم از خداوند متوقع می‌شویم که: خداوندا ما برای دینت کار کردیم، حاجتمان را بده. بچهٔ حضرت نوح کافر نبود، مسلمان بود منتها ضعیف‌الایمان بود. افراد ضعیف‌الایمان سر بزنگاه‌ها می‌لغزند. پسر حضرت نوح† هم با کافران همراه شد و سرانجام دچار عذاب شد. حضرت نوح† نمی‌فرماید: خداوندا بچه‌ام را نجات بده. می‌فرماید: خداوندا بچه‌ام اهل من است. وعدهٔ شما نیز حق است، در عین حال حاکم عالم شما هستید و هرچه آن خسرو کند شیرین کند.

وَ نادى‏ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْني‏ مِنْ أَهْلي‏ وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمينَ.[12]

و نوح به درگاه خدا عرض كرد: بار پروردگارا، فرزند من از اهل بيت من است (كه وعده لطف و نجات به آنها دادى) و وعده تو هم حتمى است و قادرترين حكمفرمايانى.

مثال دیگر آن حضرت موسی† است که می‌فرماید:

وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ.[13]

موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد و هنگامى كه زمين‏لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاك شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى‏خواستى، مى توانستى آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كنى! آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام داده‏اند، (مجازات و) هلاك مى‏كنى؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگر نيست كه هر كس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسيله آن گمراه مى‏سازى و هر كس را بخواهى (و شايسته ببينى)، هدايت مى‏كنى! تو ولىّ مايى، و ما را بيامرز، بر ما رحم كن، و تو بهترين آمرزندگانى!

حضرت موسی† خودش را با قوم و گروه کافرِ ضال جمع می‌بندد. وقتی نگاه به خداوند باشد بین من و دیگران فرقی نیست، من از همه بدترم. آقا امام سجاد† می‌فرمایند:

أَ تُحْرِقُنِي بِالنَّارِ يَا غَايَةَ الْمُنَى‏

فَأَيْنَ رَجَائِي ثُمَّ أَيْنَ مَحَبَّتِي‏

أَتَيْتُ بِأَعْمَالٍ قِبَاحٍ رَدِيَّةٍ

وَ مَا فِي الْوَرَى خَلْقٌ جَنَى كَجِنَايَتِي‏

در بین خلایق کسی از من جنایتکارتر ندیدم.

این یعنی بندگی. خداوندا! وقتی به تو نگاه می‌کنم، من که‌ هستم؟


[1] سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 175 و 176

[2] سوره مبارکه ملک، آیه شریفه 2

[3] سوره مبارکه إسراء، آیه شریفه 84

[4] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 16

[5] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 283

[6] سوره مبارکه حجرات، آیه شریفه 27

[7] سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 201

[8] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 229

[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 495

[10] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 284

[11] سوره مبارکه ص، آیه شریفه 44

[12] سوره مبارکه هود، آیه شریفه 45

[13] سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 155




فایل(های) صوتی مبانی عرفان عملی 14

مدت زمان00:37:39 حجم فایل8.99 مگابایت دانلود فایل صوتی