مبانی عرفان عملی 13

مبانی-عرفان-عملی-13
آثار ویژه اربعین موسوی و تهجد در مسیر قرب الهی/مهم‌تر از شروع یک عمل، به پایان رساندن موفق آن است/استفاده از ماه ذی‌القعده و ذی‌الحجه برای درک روز عرفه/تفاوت عرفان با صوفی‌گری/درک عظمت خداوند، اخلاص به همراه می‌آورد/از راههای حضور قلب در نماز، خشوع حاصل از درک عظمت خداوند است/سالک: مطیع محض در ظاهر و شریعت و گام‌زننده در باطن و طریقت

بسم الله الرحمن الرحیم

 

* صوت این جلسه در پایان متن، قابل دسترسی است

 

ـ ویرایش اولیه ـ

 

آثار ویژه اربعین موسوی و شب زنده‌داری در مسیر قرب الهی

در ایام متعلق به حضرت آقا علی‌ابن‌موسی‌الرضا† هستیم و این ایام برای افرادی که بخواهند خودشان را اصلاح کنند، مغتنم است. ربط با امام یکی از بهترین راه‌های اصلاح است و سرعت در دفع رذائل و برطرف شدن کدورتها ایجاد می‌کند.

این ماه، ماه ذی‌القعده، ماهی است که حضرت موسی† برای مناجات با خداوند به کوه طور رفتند و چهل روز خلوت با خداوند در این ماه و ده روز اول ماه ذی‌الحجه داشتند. عدد چهل در بروز و ظهور استعداد و به فعلیت رسیدن استعدادها و به کمال رسیدن انسان تأثیر دارد.

مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه.[1]

چرا صباح؟  قاعدتاً عبادات در شب انجام می‌شود همان طور که در آن آیه نیز می‌فرمایند:

وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَي‌ أَرْبَعِين‌َ لَيْلَة‌ً .[2]

چرا شب؟ و چرا در روایت صباح فرموده‌اند؟

خداوند آن چهل شب را به طور ویژه با حضرت موسی† قرار گذاشتند وگرنه حضرت موسی† و رسول اکرمˆ و اولیاء خداوند در منزلشان هم که باشند، در هر حال، شب و صبح منقطع از خداوند نیستند، در هر حال به خداوند متصل‌اند. همچنین خداوند دستور ویژه به شب زنده‌داری رسول اللهˆ می‌دهند:

يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلاً، نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً، أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً، إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً، إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءاً وَأَقْوَمُ قِيلاً، إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحاً طَوِيلاً، وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً.[3]

هان اى جامه به خود پيچيده! پاره‏اى از شب به جز اندكى از آن را بر خيز و زنده بدار، يا نصف آن را و يا كمى كمتر از نصف را، و يا اندكى بر نصف بيفزا و قرآن را شمرده شمرده بخوان، آماده باش كه به زودى كلامى سنگين بر تو نازل مى‏كنيم، (كلامى كه قبلاً بايد خود را براى تحملش آماده كرده باشى) و بهترين وسيله براى صفاى نفس و سخن با حضور قلب گفتن هنگام شب است كه خدا آن را پديد آورده، چون تو در روز دوندگى و مشاغل بسيار دارى.

در این فصل که ساعت 5 غروب است و 4 صبح اذان صبح است، نصف شب بلند شدن یعنی از ساعت 11 شب بلند شوند و تا اذان صبح بیدار باشند. دو ثلث شب بیدار بودن یعنی از ساعت 9شب تا اذان صبح بیدار باشند. این دستور برای رسول اکرمˆ است. البته ما هم نیمی از شب را بیدار هستیم ولی نیمۀ اول آن را بیداریم. دو ثلث آن را بیداریم. تا ساعت 1 صبح بیداریم و ساعت 1 بامداد می‌خوابیم. این یعنی زندگی برعکس.

دیگران که می‌خواهند در روش پیامبر اکرمˆ گام بردارند، بالاخره باید حداقل رنگی از این اُسلوب و طرح زندگی نبوی در زندگیشان باشد. استاد ما به شاگردانشان می‌فرمودند: 2ساعت قبل از اذان صبح بیدار شویم. نشد حداقل سر اذان بیدار شویم که قضا شدن نماز و خواب ماندن برای ما عادی نشود. در انتهای نامه‌ای که از دستورات مرحوم آقای قاضی خواندیم فرموده بودند: عرفان به عمل است، نه به گفتن. در عمل چه می‌کنیم؟

«وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ»، و یاد کن مراحل وجودی خداوندت را و «وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً». «تَبَتُّل» یعنی انقطاع. به حالت کسی که از جایی می‌بُرد و به یک سمت حرکت می‌کند، حالت «تَبَتُّل» می‌گویند. منقطع شو از همه چیز و همه کس حتی از خودت، فقط به سوی خداوند روی کن.

در مناجات شعبانیه اهل‌بیت‰ می‌فرمایند:

الهِي هَبْ‏ لِي‏ كَمالَ‏ الانْقِطاعِ‏ الَيْك.[4]

خداوندا! کمال منقطع شدن از هر چیز را به من هدیه کن.

گاهی انسان توبه می‌کند، از یک چیزی دل می‌کَند، اما حواسش است که دل کَنده است، این انقطاع است. کمال انقطاع این است که از انقطاعش هم منقطع شده باشد، از بریدنش هم بریده باشد و جز محبوب به هیچ چیز توجه نداشته باشد. «وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً»، فقط و فقط به سوی او توجه کن و از همه چیز حتی از خودت و حتی از انقطاعت، منقطع شو.

این‌ مطالب برای چه بود؟ انبیاء و اولیاء اینگونه نیستند که در منزل در حال غفلت باشند، حال بخواهند به کوهی بروند و منقطع شوند. در همه حال مرتبط با خداوند هستند و ربط با خداوند دارند. اما در عین حال می‌فرمایند چهل شب خلوت خاص. معلوم می‌شود این خلوت خاص اثرات ویژه دارد. اینکه انسان قصد عملی ظاهری بکند و آن هم فقط برای توجه به خداوند، اثر ویژه‌ای دارد. خداوند به ده شب آخر آن 40 شب، در سورهٔ فجر قسم خورده است:

که ده شب اول ماه ذی‌الحجه باشد و به عید قربان ختم می‌شود. محصول منقطع شدن از همه چیز، موفقیت در قربانی کردن نفس است، در غیر این صورت نه. شب اثر ویژه دارد به همین دلیل است که به پیامبر فرمودند: شب را بیدار شو. چرا؟ چون در روز هزار مشغله از هزار جانب انسان را فرا گرفته است در حالیکه همه امور باید برای مسیر به سمت خداوند آماده باشد.

مهم‌تر از شروع یک عمل، به پایان رساندن موفق آن است

اما چرا در آن روایت که فرموده‌اند: صبح. شاید از این جهت صبح گفته‌اند که یعنی چهل شب را به صبح برسان و عمل را تمام کن. کسی که عمل را تمام کند و موفق بیرون بیاید آثار آن را درک خواهد کرد. این نوع عبارت در جاهای زیادی مشابه دارد مثلاً می‌فرمایند:

مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ... .[5]

هر كس نيكى‏اى بيارد ده برابر آن دارد ... .

کسی که حسنه را بیاورد. نمی‌فرماید: «مَن عَمِلَ حَسَنَةً»، کسی که حسنه‌ای انجام بدهد. می‌فرماید: کسی که عملش را بیاورد و تا پایان حفظش کند. گاهی کاری که انجام می‌دهیم از ابتدا با نیت انحرافی و غلط است، مثلاً برای شهرت و غیر خداوند است. گاهی وسط کار ممکن است خرابش کنیم، مثلاً ریا کنیم، منت بگذاریم، اذیت کنیم. روزی آقا رسول اکرمˆ وارد منزل حضرت امیر و حضرت فاطمه‡ شدند و در حالیکه حضرت فاطمهƒ هم نشسته بودن توصیه‌هایی را به حضرت امیر† فرمودند. ازجمله فرمودند:

يَا عَلِيُّ مَنْ‏ لَمْ‏ يَأْنَفْ‏ مِنْ‏ خِدْمَةِ الْعِيَالِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ يَا عَلِيُّ خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِرِ وَ يُطْفِئُ غَضَبَ الرَّب‏.[6]

خانم‌هایی که در منزل کار می‌کنند اگر برای خداوند کار کنند کفارهٔ گناهان بزرگشان است، کفارهٔ کبائر است. چه خداوند مهربانی داریم. همین کارهایی که می‌کنیم را تصحیح نیت کنیم، کفارهٔ کبائرمان می‌شود. البته به شرطی که خرابش نکنیم. به همسرتان نگویید: از صبح زحمت می‌کشم یک دستت درد نکند نگفتی. یا اگر مرد کاری در منزل انجام می‌دهد منتی بر همسرش نگذارد.

گاهی وسط کار خراب می‌کنیم، گاهی آخر کار خراب می‌کنیم. گاهی می‌بینیم ده سال از کار گذشته، پس از ده سال خرابش می‌کنیم. ده سال پیش کاری را انجام داده، حال مرتب بیان می‌کند تا مشهور شود. «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً»، شب را سالم به صبح برساند. اگر این 40 روز خالصانه را به پایان رساند، بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ «إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه»، چشمه‌های حکمت بر زبان او می‌جوشد. این چشمه ریشه در کجا دارد؟ یک چشمه باید در یک سفرهٔ آب زیرزمینی ریشه داشته باشد. می‌فرماید: سفره حکمت دل توست، منبع حکمت قلب خود تو است. پس چرا الان ندارم؟ می‌گوید: خود قلب به تنهایی نه. چه اتفاقی می‌افتد که فرد حرف‌های حکیمانه می‌زند، حکمت از زبانش می‌جوشد. اخلاص. اخلاص چه می‌کند؟ قلب که همان قلب است. اخلاص، قلب را به خداوند مرتبط می‌کند، از دریای بیکران علم الهی حکمت می‌جوشد.

استفاده از ایام ماه ذی‌القعده و ذی‌الحجه برای درک روز عرفه

چهل شبی که حضرت موسی† شبانه روز در کوه طور با خداوند خلوت داشتند، همین ایام است و این ایام را انسان مراقبت و مواظبت کند تا عرفه را درک کند. درک عرفه مانند درک شب قدر است. این‌طور نیست که ناگهان و یکباره نهم ذی‌الحجه شود و انسان یک «یا الله» بگوید و خداوند او را بیامرزد. البته بُعدی ندارد که خداوند همین‌طوری هم بیامرزد، او رحمت بیکران است، اما ما باید حساب کار خودمان را بکنیم، باید زمینه‌های رحمت و مغفرت را فراهم کنیم. زمینه‌اش چیست؟ دلی که آلودگی نداشته باشد زمینۀ این رحمت و مغفرت است. حداقل از گناهانی که «تَهْتِكُ الْعِصَمَ، تُغَيِّرَ النِّعَمَ، تَحْبِسُ‏ الدُّعاءَ، تُنْزِلُ الْبَلاء»[7] است توبه‌ کنیم. در این روز خداوند نظر خاص دارد، روز عرفه کمتر از شب قدر نیست بلکه طبق روایات اثر آن از شب قدر بیشتر است. به همین دلیل فرموده‌اند که اگر شب قدر بخشیده نشود در روز عرفه بخشیده می‌شود. آقا امام صادق† فرمودند:

مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ‏ يُغْفَرْ لَهُ‏ إِلَى‏ قَابِلٍ‏ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ.

با این عباراتی که در روایات است، معلوم می‌شود که آن فَیَضان رحمت و جوشش لطف و رحمت خداوند در روز عرفه بیشتر است. منتها انسان باید خودش را در مسیر و معرض این نسیم رحمت قرار دهد، راهش هم این است که متوجه باشد و این ایام عزیز را عزیز بدارد. غفلت‌ها را  کمتر کنیم و توجه بیشتری کنیم، و‌گرنه اگر من همان هستم و هیچ فرقی نکردم، چه انتظاری دارم که عالم تغییر کند.

تا در سر تو هوای هستی باقیست                                می‌دان به یقین که بت‌پرستی باقیست

گفتی بت پندار شکستم، رستم                                   آن بت که به پندار شکستی، باقیست

تازه یک بت دیگر هم اضافه شد: «من که خوب شدم». اگر انسان می‌خواهد حرکت کند باید یک سوزن به خودش بزند تا هوا خالی شود. تا این هوا باشد، فکر و ذکر و عبادت و نماز شب و ... دست انسان را نمی‌گیرد. این ایام مناسبت دارد تا بیشتر به پابوس حضرت رضا† برویم و از حضرت بخواهیم که واسطه شوند برای اینکه پاک شویم و برای نزدیک شدن به خداوند، عشق و قرب الهی، آماده شویم.

تفاوت عرفان با صوفی‌گری چیست

تفاوت اصلی و جوهری عرفان با صوفی‌گری و مرتاض بازی چیست؟ عرفان یعنی راه فناء نفس، ولی صوفی‌گری یعنی راه تقویت نفس. مرتاض آمده است تا نفس خود  را تقویت کند و قوی شود و قدرت پیدا کند و خود را بروز دهد و مشتری جمع کند. اما راه عرفان اصلاً فناء نفس است. فناء نفس یعنی خودکشی؟ نه. یعنی به جایی برسد که به نفسش هیچ توجهی نکند. هیچ حس و ادراکی از خود نداشته باشد، فقط خداوند را ادراک کند.

درک عظمت خداوند، دیگر چیزها را در نگاه ما حقیر کرده و اخلاص به همراه می‌آورد

اخلاص به چه معناست؟ یعنی فقط دنبال خداوند متعال بودن.

شرک به چه معناست؟ یعنی توجه‌های موازی. اخلاص یعنی توجه فقط به خداوند است. چرا؟ چون اصلاً کس دیگری لیاقت ندارد تمام توجه انسان را معطوف به خود کند. چون اصلاً موجود مستقلی که روی پای خود ایستاده باشد جز خداوند متعال نیست. مثلاً اینجا عکس مقام معظم رهبری را نصب کرده‌اند. تا حالا شده جلوی این عکس بایستیم و نمازمان را چرب‌تر بخوانیم که ما را ببینند؟ عالم همه عکس است و تنها یک موجود مستقل متعال وجود دارد، بقیه تصویرند. به همین دلیل ریا کار انسان‌های بی‌عقل است، کار کسانی است که جلوی تصویر روی دیوار می‌خواهند خودشان را نشان دهند.

پیرمردی بود باصفا که اهل تقوا و معرفت نفس بود و سالها پیش به رحمت خداوند رفتند. از ایشان پرسیدم انسان چه‌طور ریا نکند؟ گفتند: عاقل که ریا نمی‌کند. همه بیچاره‌ایم، همه تصویریم، همه معلق، آویزان، هیچ‌کدام پایمان به جایی بند نیست. چه اهمیتی دارد که مردم دربارۀ ما چه فکری می‌کنند؟ خوب فکر کنند یا بد. اگر من کار خودم را درست انجام می‌دهم، هرکسی هرچه می‌خواهد فکر کند. من در نظر شما عزیز هستم، نیستم؟ باشم یا نباشم چه اهمیتی دارد؟

آقا امیرمؤمنان† دربارهٔ آن یارشان که به صَلاح یاد می‌کردند، می‌فرمایند:

کَانَ لِی فِیمَا مَضَی اَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ.[8]

از این جهت در چشم من بزرگ و عظیم بود که همۀ دنیا در نظرش کوچک و حقیر بود.

این روح، چه روحی است؟ آن روحی است که خداوند را مشاهده می‌کند، یا نه به شهود هم نرسیده است اما می‌فهمد که خداوند چه‌قدر عظمت دارد. درک عظمت خداوند نتیجه‌اش چیست؟ کوچک شدن امور دیگر.

از راه‌های حضور قلب در نماز، خشوع حاصل از درک عظمت خداوند است

ممکن است چیزهای مختلف مثل خونه، ماشین، ... ذهن ما را مشغول کرده باشد. هرکس ببیند چه چیزی ذهنش را مشغول کرده است؟ توجه دیگران، زیبایی چهره‌ام، پول، همسرم، ... . حالا اگر به ما بگویند: متأسفانه در آزمایش خون شما معلوم شده که سرطان دارید و یک ماه دیگر بیشتر مهلت ندارید، چه اتفاقی می‌افتد؟ اصلاً آن فکرهای سابق به ذهن ما می‌آید؟ دیگر کسی به خواستگاری و متراژ منزل و ماشین فکر می‌کند؟ به طور طبیعی اصلاً این فکرها نمی‌آید، نیاز هم نیست با افکارمان مقابله کنیم. چرا؟ چون یک امر عظیم به نام مرگ جلوی چشم‌ ما است. درک عظمت خداوندمتعال  باعث می‌شود که چیزهای دیگر حقیر و کوچک شود، از ذهن برود. همۀ ما می‌خواهیم نماز با حضور قلب بخوانیم. همیشه هم مبتلا هستیم ولی نمی‌توانیم. چه‌کار کنیم؟ خداوند متعال در قرآن یک کلید طلایی دارد. یکی از راه‌های حضور قلب در نماز این است:

وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ.[9]

از صبر و نماز كمك بجوئيد و آن بسى سنگين است مگر براى خشوع پيشگان.

می‌فرماید: خشوع حاصل کن، نماز خواندنت درست می‌شود.

خشوع به چه معناست؟ یعنی اگر آن حس و درک عظمت خداوند ایجاد شود، اصلاً چیزهای دیگر به ذهنت نمی‌آید که خواسته باشی با زحمت و زور از ذهنت بیرون کنی. یوسف† که از در بیاید، کسی به دیگری نگاه نمی‌کند و همۀ توجه‌ها به سمت او می‌رود. امام زمانS که تشریف بیاورند، ما دیگر به هم نگاه نمی‌کنیم که چه‌طوری غذا می‌خوریم. به چه کسی نگاه می‌کنیم؟ نگاه می‌کنیم که آقا امام زمانS چگونه غذا می‌خورند.

عظمت های برتر باعث می‌شود چیزهایی که در مرتبه پایین هستند محو شوند. این قاعده، یک حکم کلی و یک معادله در عالم خلقت است. ستاره‌ها در همین آسمان هستند، ولی وقتی خورشید آمد دیده نمی‌شوند، ستاره‌ها محو می‌شوند. به همین دلیل است که گفته‌اند حسودی نکنید. لازم نیست زیر آب کسی را بزنیم، ما خورشید شویم، همه ما را خواهند دید. اگر خورشید نباشیم و یک ستارهٔ کوچک باشیم، مرتب از دیگران بدی گفته و از خود تعریف‌های بی‌خود می‌کنیم: من چنین هستم، من چنان هستم. در جواب می‌گویند: داریم تو را می‌بینیم، هیچ نوری نداری، برو کنار.

این سِر و حکمتی است که حضرت امیر† آن فرد را برادر خود می‌نامند که ظاهراً عثمان‌بن‌مظعون یا ابوذر غفاری باشد. این فرد چشم حضرت علی† را پُر کرده است. خوشا به سعادتش که در چشم امیرمؤمنان† است. هرکس می‌خواهد در نظر حضرت امیر† به عظمت یاد شود این کار را بکند:

کَانَ لِی فِیمَا مَضَی اَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ.[10]

از این جهت در چشم من بزرگ و عظیم بود که همۀ دنیا در نظرش کوچک و حقیر بود.

چگونه دنیا در نظر انسان کوچک شود؟ درک عظمت خداوند کند. حضرت امیر† در خطبهٔ متقین می‌فرمایند:

عَظُمَ‏ الْخَالِقُ‏ فِي‏ أَنْفُسِهِمْ‏ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم.[11]

خداوند در چشمشان عظیم است، یعنی حالت روحی پیدا کرده‌اند که توان درک عظمت خداوند برایشان حاصل شده است. نتیجه‌اش چیست؟ چیزهای دیگر در نظرشان کوچک می‌شود. وقتی یک چیز را بزرگ ببینید چیزهای دیگر برایتان کوچک می‌شود. وقتی شما هر روز یک غذای لذیذ بخورید دیگر نان خشکیده برایتان رنگ و بویی ندارد.

سالک، مطیع محض در ظاهر و شریعت و گام‌زننده در باطن و طریقت است

پس سالک حقیقی شریعت را مو به مو اجرا می‌کند و کسی که شریعت را مو به مو اجرا نکند در راه تقویت نفس گام برمی‌دارد. بنابراین اگر به طریقی هم وارد شود طریق فاسد است و جز ضلالت و اضلال چیزی ندارد. «هَلَکَ و اَهلَکَ»، خودش هلاک می‌شود و عدۀ کثیری را هم با خودش به جهنم می‌برد. شریعت را که رعایت کرد، تازه متوجه می‌شود یک سری چیزهای دیگر نیز لازم دارد. شریعت به چه معناست؟ یعنی حداقل‌ها. یک معلم سر کلاس چگونه درس می‌دهد؟ در حدّ متوسطی از عقول بچه‌ها درس می‌دهد. حالا اگر معلمی در حد متوسط تدریس کرد و شاگردی آمد و گفت: استاد، مطالبی را که می‌گویید من در همان دفعهٔ اول متوجه می‌شوم و با تکرار آن حوصله‌ام سر می‌رود، چه‌کار کنم؟ معقول نیست که معلم خوب و دلسوز بگوید: شما لطفاً فضولی نکن، سر کلاس بنشین و گوش کن، چند مرتبه گوش کن. این برخورد، ضایع کردن استعداد شاگرد است. اگر برای شاگردی که توان ادراکی بیشتر دارد با آن کسی که متوسط است در یک سطح برنامه‌ریزی کنند، در واقع استعدادهایش را تباه کرده‌اند. در مسیر به سمت خداوند نیز عده‌ای می‌گویند: من شریعت را انجام می‌دهم، اما خداوندا بیشتر می‌خواهم. خوب خداوند نمی‌فرماید: نه همین حدّ ظواهر شریعت کافی است. برای او دریچه‌ای به بی‌نهایت باز می‌کنند که همان طریقت است. طریقت یعنی اعمال باطنی و باطن اعمال ظاهری، اعمال قلبی و باطن اعمال جوارحی. به عبارت دیگر اعمال ظاهری حد دارند. شما در یک روز چند مرتبه می‌توانید روزه بگیرید؟ ظاهر عبادات چون محدود است نمی‌تواند انسان را به بی‌نهایت برساند. در یک روز شما چند رکعت می‌توانید نماز بخوانید و به سایر کارهایتان نیز برسید؟ اعمال قالبی و بدنی محدودیت دارد. چه چیزی باعث می‌شود که این اعمال ظاهری بُرد و گسترش پیدا کنند؟ آن بخش قلبی و باطنی عمل است که توان دارد عمل را تا بی‌نهایت بالا برده و گسترش دهد. پس خداوند می‌فرماید: این اعمال ظاهری شریعت را که انجام می‌دهید، پله پله عمیق‌تر هم بشوید.

دعایی است که در سجده‌ها خوانده می‌شود و از امام باقر† نقل شده است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ† قَالَ: «ادْعُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ فِي الْمَكْتُوبَةِ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ: يَا خَيْرَ الْمَسْؤُولِينَ‏، وَ يَا خَيْرَ الْمُعْطِينَ‏، ارْزُقْنِي وَ ارْزُقْ عِيَالِي مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِعِ؛ فَإِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ.[12]

ای بهترین بخشنده‌ها و ای بهترین کسانی که انسان می‌تواند از او درخواست کند، به من و خانواده‌ام روزی بده. استاد ما می‌فرمودند: این دعا را که می‌خوانی، وقتی «عِیال» را می‌گویی در ذهنت همهٔ عالم را ببین، نه فقط خانواده یا حتی انسان‌ها را. تصور کن همهٔ عالم عیال تو هستند، همهٔ عالم بار تو هستند. «اُرزُقنی»، نه تنها روزی مادی و خوراک. برای همه بخواه آن هم همۀ روزی‌ها را، ظاهری، باطنی، تقوا، طهارت.

یا مثلاً در ادعیهٔ ماه مبارک رمضان از رسول اکرمˆ نقل است که می‌فرمودند:

اللَّهُمَ‏ أَغْنِ‏ كُلَ‏ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَان.[13]

فقر ظاهری آسیب‌زننده‌تر است یا فقر باطنی و فقر فرهنگی؟ کسی که حالش اینگونه است و این حال در درون او می‌جوشد که وقتی می‌گوید: «اَللَّهُمَ‏ أَغْنِ‏ كُلَ‏ فَقِيرٍ»، همۀ درجات آن را می‌خواهد و وقتی می‌گوید: «اَللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ»، برای همه طلب می‌کند آن هم نه فقط در حد شکم گرسنه، بلکه می‌گوید: خداوندا طعام بده به جسمشان، طعام بده به فکرشان. خداوندا فکر مستقیم و علم خوب به همهٔ گرسنگان فکری بده. ربط به خودت، ذکر و یاد خودت را به همهٔ روح‌های گرسنه بده.

«اَللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ»، خداوندا هم لباس ظاهر و هم لباس تقوا به همه عنایت فرما. خداوندا ما را از ‌عریانی و بی‌تقوایی نجات بده. ما پوشش ظاهری و پوشش باطنی داریم که پوشش باطنی تقوا است. کسی که در این حال است و این‌گونه دعا می‌کند، دیگر در سطح شریعت حرکت نمی‌کند، نه به این مفهوم که شریعت را کنار بگذارد؛ یعنی در سطح ظاهری شریعت حرکت نمی‌کند، بلکه در همان شریعت دارد عمق پیدا می‌کند. مسائل ظاهری شریعت را رعایت می‌کند اما مرتب به باطن آن و به بطن‌های بعدی و وارد می‌شود که اسم این درک حقایق باطنی، طریقت است.


[1] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 69

[2] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 51

[3] سوره مبارکه مزمل، آیات شریفه 7-1

[4] الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج‏3، ص: 299

[5] سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 160

[6] جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 103

[7] اشارهٔ استاد به عبارتی از دعای شریف کمیل است:

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرَ النِّعَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ‏ الدُّعاءَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاء.

الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج‏3، ص: 332

[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 526

[9] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 45

[10] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 526

[11] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 303

[12] الكافي (ط - دارالحديث)، ج‏4، ص: 486

[13] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏7، ص: 447




فایل(های) صوتی مبانی عرفان عملی 13

مدت زمان00:35:45 حجم فایل8.54 مگابایت دانلود فایل صوتی