أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا أبی القاسم المصطفی محمد
و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَبْدِكَ وَ وَلِيِّكَ وَ خَلِیفَتِكَ وَ حُجَّتِكَ
صَلَاةً لَا يَقْوَى عَلَى إِحْصَائِهَا غَیْرُکَ
همه باید سلمان اهل بیت علیهم السلام بشوند
هدیه به پیشگاه مطهر و ملکوتی امیرالمؤمنین علیه السلام صلواتی عنایت بفرمایید.
در جلسۀ گذشته راجع به وظایف خود نسبت به امر ولایت صحبت کردیم، و این وعده داده شد که درمورد اولین وظیفه، یعنی راههای شناخت اهل بیت علیهم السلام و سه محور اصلی و کلی آن صحبت کنیم. برای ارتباط نزدیک و شناخت ذهنی و قلبی نسبت به اهل بیت علیهم السلام سه ساحت و شش محور و چهارده طریق وجود دارد که اگر کسی به آنها متلبس شود، آن شناخت برایش حاصل میگردد.
همه باید سلمان اهل بیت علیهم السلام بشوند؛ راه بسته نیست! امیرالمؤمنین علیه السلام به سلمان فرمودند: غیر از من کسی تو را نباید غسل دهد. یعنی کفن و دفن و غسل تو با من است. همانطور که معصوم را غیر معصوم نمیتواند تجهیز کند، و ولیّ را باید ولیّ بعدی تجهیز کند، کفن کند و غسل دهد، سلمان نیز به جایی رسیده است که امام معصوم علیهم السلام متکفل کفن و دفن او شدهاند[1]؛ و این راه بسته نیست، بلکه برای همۀ ما نیز باز است.
در بعضی از روایات دارد که به نظرم امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا قسم این مطلب حق است! بعد دوباره فرمودند: به خدا این مطلب حق است! بعد سه باره فرمودند...
راوی پرسید کدام مطلب؟! حضرت فرمودند: وقتی مؤمنی از دنیا میرود و او را در قبر میگذارند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تشریف میآورند در سمت سر میت، امیرالمؤمنین علیه السلام در سمت راست میت و به او حقائق را تلقین میکنند، و عذاب را از او دور میفرمایند، و به ملکین دستور میدهند که با او مدارا کنند.[2]
به هر صورت، نزدیکی قلبی، معرفتی و ذهنی به اهل بیت علیهم السلام و ولایتپذیری آنها، ما را نسبت به ایشان نزدیکتر از نزدیکترین افراد میکند. همانطور که امام صادقm فرمودند:
«وَلَايَتِي لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ـعَلَيْهِ السَّلَامُـ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ وِلَادَتِي مِنْهُ»[3]
اینکه ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را دارم، در نزد من محبوبتر است از اینکه ولادتم از اوست.
[1]. «... فَقَالَ [أمیرُ المُؤمنینَm] يَا أَصْبَغُ جُدُّوا فِي أَمْرِ سَلْمَانَ فَأَخَذْنَا فِي أَمْرِهِ فَأَخَذَ مَعَهُ حَنُوطاً وَ كَفَناً فَقَالَ هَلُمُّوا فَإِنَّ عِنْدِي مَا يَنُوبُ عَنْهُ فَأَتَيْنَاهُ بِمَاءٍ وَ مَغْسَلٍ فَلَمْ يَزَلْ يُغَسِّلُهُ بِيَدِهِ حَتَّى فَرَغَ وَ كَفَّنَهُ وَ صَلَّيْنَا عَلَيْهِ وَ دَفَنَّاهُ وَ لَحَدَهُ عَلِيٌّ ع بِيَدِهِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ دَفْنِهِ وَ هَمَّ بِالانْصِرَافِ تَعَلَّقْتُ بِثَوْبِهِ وَ قُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ كَانَ مَجِيئُكَ وَ مَنْ أَعْلَمَكَ بِمَوْتِ سَلْمَانَ قَالَ فَالْتَفَتَ ع إِلَيَّ وَ قَالَ آخُذُ عَلَيْكَ يَا أَصْبَغُ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ أَنَّكَ لَا تُحَدِّثُ بِهِ أَحَداً مَا دُمْتُ حَيّاً فِي دَارِ الدُّنْيَا فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَمُوتُ قَبْلَكَ فَقَالَ لَا يَا أَصْبَغُ بَلْ يَطُولُ عُمُرُكَ قُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ خُذْ عَلَيَّ عَهْداً وَ مِيثَاقاً فَإِنِّي لَكَ سَامِعٌ مُطِيعٌ إِنِّي لَا أُحَدِّثُ بِهِ حَتَّى يَقْضِيَ اللَّهُ مِنْ أَمْرِكَ مَا يَقْضِي وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فَقَالَ لِي يَا أَصْبَغُ بِهَذَا عَهَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ فَإِنِّي قَدْ صَلَّيْتُ هَذِهِ السَّاعَةَ بِالْكُوفَةِ وَ قَدْ خَرَجْتُ أُرِيدُ مَنْزِلِي فَلَمَّا وَصَلْتُ إِلَى مَنْزِلِي اضْطَجَعْتُ فَأَتَانِي آتٍ فِي مَنَامِي وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ سَلْمَانَ قَدْ قَضَى نَحْبَهُ فَرَكِبْتُ بَغْلَتِي وَ أَخَذْتُ مَعِي مَا يَصْلُحُ لِلْمَوْتَى فَجَعَلْتُ أَسِيرُ فَقَرَّبَ اللَّهُ لِيَ الْبَعِيدَ فَجِئْتُ كَمَا تَرَانِي وَ بِهَذَا أَخْبَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ إِنَّهُ دَفَنَهُ وَ وَارَاهُ فَلَمْ أَرَ صَعِدَ إِلَى السَّمَاءِ أَمْ فِي الْأَرْضِ نَزَلَ فَأَتَى الْكُوفَةَ وَ الْمُنَادِي يُنَادِي لِصَلَاةِ الْمَغْرِبِ فَحَضَرَ عِنْدَهُمْ عَلِيٌّ ع...» (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج22، ص: 380)
[2]. به همین مضمون روایتی از امام صادقm نقل میشود:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عُقْبَةُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا هَذَا الْأَمْرَ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَرَى مَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ إِلَى هَذِهِ ثُمَّ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى الْوَرِيدِ ثُمَّ اتَّكَأَ وَ كَانَ مَعِيَ الْمُعَلَّى فَغَمَزَنِي أَنْ أَسْأَلَهُ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَإِذَا بَلَغَتْ نَفْسُهُ هَذِهِ أَيَّ شَيْءٍ يَرَى فَقُلْتُ لَهُ بِضْعَ عَشْرَةَ مَرَّةً أَيَّ شَيْءٍ فَقَالَ فِي كُلِّهَا يَرَى وَ لَا يَزِيدُ عَلَيْهَا ثُمَّ جَلَسَ فِي آخِرِهَا فَقَالَ يَا عُقْبَةُ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ فَقَالَ أَبَيْتَ إِلَّا أَنْ تَعْلَمَ فَقُلْتُ نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا دِينِي مَعَ دِينِكَ فَإِذَا ذَهَبَ دِينِي كَانَ ذَلِكَ كَيْفَ لِي بِكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كُلَّ سَاعَةٍ وَ بَكَيْتُ فَرَقَّ لِي فَقَالَ يَرَاهُمَا وَ اللَّهِ فَقُلْتُ بِأَبِي وَ أُمِّي مَنْ هُمَا قَالَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ ع يَا عُقْبَةُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ مُؤْمِنَةٌ أَبَداً حَتَّى تَرَاهُمَا قُلْتُ فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمَا الْمُؤْمِنُ أَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا فَقَالَ لَا يَمْضِي أَمَامَهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهِمَا مَضَى أَمَامَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَقُولَانِ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ يَدْخُلَانِ جَمِيعاً عَلَى الْمُؤْمِنِ فَيَجْلِسُ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَ رَأْسِهِ وَ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رِجْلَيْهِ فَيُكِبُّ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِنِّي خَيْرٌ لَكَ مِمَّا تَرَكْتَ مِنَ الدُّنْيَا ثُمَّ يَنْهَضُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَيَقُومُ عَلِيٌّ ع حَتَّى يُكِبَّ عَلَيْهِ فَيَقُولُ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَبْشِرْ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ أَمَا لَأَنْفَعَنَّكَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ أَيْنَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ هَذَا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَالَ فِي يُونُسَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَاهُنَا: الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرىٰ فِي الْحَيوٰةِ الدُّنْيا وَ فِي الآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «63و64 / یونس». (الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 128) ï
ð [ترجمه: علی بن عُقبه از پدرش روایت كرده است كه گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای عقبه! خداوند متعال در روز قیامت هیچ دلیلی را از بندگانش نمیپذیرد، مگر این باور و عقیدهای كه شما بر آن هستید و اگر كسی بخواهد چیزی را ببیند كه چشمش روشن شود و شادمان گردد، فقط باید جانش به این جا برسد و سپس به رگ گردن اشاره فرمود و تكیه داد. معلّی همراه من بود. او به من علامت داد كه از امام علیه السلام بپرسم: منظورشان چه بود؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا! وقتی جان او به رگ گردن برسد (آخرین مرحله از قبض روح) چه چیزی را میبیند؟ چندین بار این سؤال را تكرار كردم و گفتم: چه چیزی را میبیند؟ ایشان هر بار در پاسخ من فقط میفرمود: میبیند. بالأخره امام علیه السلام بر زمین نشست و فرمود: ای عقبه! عرض كردم: بله، امر بفرمایید تا اطاعت كنم. فرمود: گویا تا پاسخت را نگیری، دست بردار نیستی! گفتم: آری، چنین است ای فرزند رسول خدا! من پیرو دین و آیین شما هستم و به شما عقیده دارم و نگران از دست رفتن دینم هستم. ای فرزند رسول خدا! من كه نمیتوانم هر وقت كه بخواهم خدمت شما بیایم (و سؤالاتم را بپرسم)! و سپس گریه كردم و دل امام علیه السلام به حال من سوخت و فرمود: به خدا قسم آن دو را میبیند. گفتم: پدر و مادرم فدایت باد! آن دو نفر چه كسانی هستند؟ فرمود: ای عقبه! آن دو نفر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام هستند و هیچ مؤمنی از دنیا نمیرود، مگر آن كه آن دو را میبیند. پرسیدم: اگر چشم مؤمن به آن دو بیفتد، آیا به این دنیا برمیگردد؟ فرمود: نه، اگر به آنها نگاه كند، دنیا از مقابل چشمانش محو میشود. پرسیدم: آیا چیزی به او میگویند؟ فرمود: بله، هر دو بر مؤمن وارد میشوند. رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای سر او مینشیند و علی علیه السلام در كنار پاهای او. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله با صورت به روی او خم میشود و میفرماید: ای ولی خدا! تو را مژده و بشارت باد كه منم رسول خدا صلی الله علیه و آله و من برای تو از همه آن چه را كه در دنیا به جای گذاشتی بهترم. سپس رسول صلی الله علیه و آله از جایش بلند میشود و علی علیه السلام میآید و به روی او خم میشود و میگوید: ای ولی خدا! به تو مژده میدهم كه من علی بن ابی طالبم همان كسی كه تو [او] را دوست میداشتی. تردید نداشته باش كه برای تو نافع خواهم بود. سپس فرمود: آن چه گفتم در كتاب خدای متعال وجود دارد. عرض كردم: فدایت گردم! در چه قسمتی از كتاب الهی آمده است؟ فرمود: در سوره یونس در همین آیه: «همانها كه ايمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهيز مىكردند. در زندگى دنيا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند وعدههاى الهى تخلّف ناپذير است! اين است آن رستگارى بزرگ!».]
[3]. اعتقادات الإماميه (للصدوق)، ص: 112.
نوشتن نظر